ضرورت حسابرسی داخلی
تداوم انقلاب صنعتی در اروپای قرن نوزدهم، ایجاد کارخانه-های بزرگ و بزرگتر و اجرای طرحهای عظیمی چون احداث شبکه-های سراسری راه آهن را می¬طلبید که نیازمند به سرمایه¬های کلان بود. تامین چنین سرمایه¬هایی از امکانات مالی یک یا چند سرمایهگذار فراتر بود و از سویی، یک یا چند سرمایه-دار نیز آمادگی پذیرفتن خطر تجارتی چنین فعالیت¬های بزرگی را نداشتند.
با بهره¬گیری از دو دستآورد بزرگ و مفید انقلاب صنعتی، یعنی سازماندهی و همکاری، شرکت¬هایی شکل گرفت که مسئولیت صاحبان سرمایه آنها محدود به مبلغ سرمایه گذاریشان بود و در قالب چنین مشارکت¬هایی، سرمایه¬های کوچکی تجهیز گردید و راه¬حل مناسبی برای تامین سرمایه¬های کلان و توزیع مخاطرات تجارتی فراهم آمد.
سرمایه¬های چنین شرکت¬هایی به سهام تقسیم شده و سهام آنها قابل نقل و انتقال بود.
ضرورت حسابرسی داخلی
رواج معاملات سهام باعث رونق بازار سرمایه و مشارکت صاحبان سرمایه¬های کوچک در این بازار شد. تنظیم نحوه اداره شرکت¬های سهامی و روابط بین صاحبان سهام از طریق وضع قوانین و مقررات توسط دولتها، نظم یافتن بخشی از معاملات اوراق بهادار با ایجاد بورسهای اوراق بهادار از جمله عوامل دیگری بود که به نضج شرکتهای سهامی و فزونی شمار طبقه¬ای از سرمایه¬گذاران انجامید که نه مستقیماً در اداره شرکت¬ها مشارکت داشتند و نه دارای چنین تمایلی بودند.
شرکت¬های سهامی توس هیات¬های مدیره¬ای اداره می¬شد و می¬شود که معمولاً از سهامداران بزرگ تشکیل شده یا منتخب آنها بوده¬اند. ادامه فرایند تحول در مناسبات مالکیت و اداره سرمایه در کشورهای توسعه یافته صنعتی به پیدایش گروه¬های تازه¬ای از مدیران کار آزموده و حرفه¬ای انجامید که در عین اقتدار کامل در اداره واحدهای اقتصادی، گاه در سرمایه آنها سهمی ناچیز داشتند و اندیشه جدایی مالکیت از مدیریت را مصداق عملی بخشید.
ضرورت حسابرسی داخلی
گسترش و پیچیدگی روزافزون و شتاب آمیز واحدهای اقتصادی در جهان پشرفته امروز فشارهای ناشی از کمبود منابع و افزایش رقابت، وجود انواع مخاطرات در زمینه¬های مالی، اداری و تجاری که هدفها و سیاستهای سازمانی آنها را چه از درون و چه از برون به شدت تهدید می¬کند سبب شده است تا کنترل مستقیم و انفرادی این گونه واحدها ناممکن شود و نیاز به استقرار یک سیستم اثربخش کنترل داخلی به عنوان جزئی لاینفک از سیستم مدیریت ک ارامد مورد توجه جدی قرار گیرد.
مدیران اجرایی و غیر اجرایی برای انجام دادن وظیفه مباشرت خود نسبت به صاحبان سرمایه مسئولیت این فشارها، تهدیدها و مخاطرات را به عهده دارند و وجود کنترلهای داخلی را برایش تشخیص، ارزیابی و کنترل آنها ضروری می-دانند. از طرف دیگر واحدهای اقتصادی دارای الزامات قانونی می¬باشند که باید آنها را نیز به درستی رعایت کنند. از این رو باید سیستم کنترل داخلی لازم را برای شناسایی و کنترل میزان رعایت این گونه الزامات قانونی برقرار نمایند.
ضرورت حسابرسی داخلی
حسابرسی داخلی وظیفه ارزیابی مستقلی است که توسط مدیریت واحدهای اقتصادی برای برسری سیستم کنترل داخلی ایجاد می-شود و کفایت سیستم کنترل داخلی را از لحاظ درست و مناسب اقتصادی اثر بخش و کارامد بودن استفاده از منابع، آزمون ارزیابی و گزارش می¬کند. اگرچه اصول و مبانی حسابرسی در بخشهای عمومی و خصوصی یکسان است اما دامنه مسئولیتها در حسابرسی سازمانها و موسساتی که از بودجه عمومی استفاده می¬کنند به مراتب گسترده¬تر است و حسابرسان موسسات خدمات عمومی در حصول اطمینان از این که مصرف وجوه عمومی به درستی و به گونه¬ای اقتصادی، اثربخش، کارامد و در جهت منافع جامعه صورت گرفته است نقش اساسی دارند.
خلاصه این که حسابرسی داخلی بخش مهمی از یک مدیریت اثربخش در تمام واحدهای اقتصادی شمرده می¬شود و طبق رهنمودهای حسابرسی وجود آن ضروری است و با توجه به الزامات گسترده حسابدهی در موارد استفاده از منابع به ویژه منابع عمومی نمی¬توان برای نبود واحد حسابرسی داخلی حتی در موسسه¬های کوچک توجیهی منطقی ارائه کرد.
حسابرسی داخلی جایگاهی والا در سیستم کنترل داخلی دارد و مدیریت واحدهای اقتصادی را در انجام دادن مسئولیتها و وظایف خود از طریق تقویت کنترلها یاری می¬کند. گرچه حسابرسی داخلی به منظور کمک به مدیریت واحدهای اقتصادی به وجود می¬آید اما می¬تواند اطمینانهای دیگری را چون اطمینان دادن به مراجع قانونی و سایر مقامات ذینفع نیز فراهم کند.
ضرورت حسابرسی داخلی
مسئولیتهای مدیریت را می¬توان در سه سطح استراتژیکی، تاکتیکی و عملیاتی طبقهبندی کرد. این سه سطح نیز مستلزم برنامه¬ریزی، سازماندهی و هدایت فعالیتهاست. تفاوتهای این سه سطح اساساً به میزان توجه مدیریت و زمانبندی اجرا محدود می¬شود. مدیریت استراتژیک به کلی¬ترین، فراگیرترین و دراز مدت¬ترین موضوعها می¬پردازد. مدیریت تاکتیکی بر چگونگی اجرای برنامه¬های استراتژیک تمرکز می¬کند و مدیریت عملیاتی به کارها و وظایف خاص و ضروری روزانه می¬پردازد.
در واقع وظایف اصلی هر یک از اعضای مدیریت در سطوح مختلف انجام مسئولیتهای مربوط به خود است اما به دلیل این که فعالیتها در سازمان یکپارچه و به شدت به یکدیگر وابسته می¬باشد هر یک از اعضای مدیریت سطوح مختلف در ایفای وظایف و مسئولیتهای مربوط به مدیریت استراتژیکی، تاکتیکی و عملیاتی سهیم می¬باشند.
ضرورت حسابرسی داخلی
در سازمانهای بسیار کوچک همه وظایف و مسئولیتهای مدیریت توسط یک مدیر انجام می¬شود. با افزایش و گسترش حجم فعالیتهای سازمان به افراد و اعضای بیشتری برای انجام وظایف و مسئولیتهای مدیریت نیاز است. در چنین مواردی است که سازمان مربوط به ساختار سازمانی گسترده¬تری نیازمند می¬شود. انجام فعالیتها در یک ساختار سازمانی گسترده مستلزم رعایت سیاستها، استانداردها و روشهایی است که می-توان آن را یک شبکه فراگیر کنترل دانست و عموماً به آن سیستم کنترل داخلی گویند. این کنترلها را برای اعمال کنترل مو ثر بر فعالیتها و عملیات بکار می¬گیرند.
بنابر این واژه کنترل به شرایطی کلی و عمومی گفته می¬شود در حالی که کنترلها روشهایی است برای دستیابی به آن شرایط. همه فعالیتهای مدیریت در سیستمهای کنترلی انجام می¬شود و هر چه مدیریت بهتر باشد احتمال دستیابی مو ثر به هدف اصلی کنترل داخلی بیشتر خواهد شد.
پیچیدگی¬های روزافزون سازمانهای بزرگ باعث شده است تا این گونه سازمانها برای نظارت و سرپرستی سیستم کنترل داخلی خود به یک ابزار مناسب مدیریت نیاز داشته باشند. مدیریت این گونه سازمانها در پی این است که سیستمهای کنترلی به خوبی طراحی و به درستی اعمال شود.
چنانچه سیستم کنترل داخلی، نارسا باشد و به درستی اعمال نشود، صرفنظر از کوشش مدیریت در برنامه¬ریزی خوب و مناسب، سازمان از لحاظ دستیابی به هدفها و برنامه¬های خود با خطر مواجه می¬شود.
از آنجا که مدیریت، مسئولیت سیستم کنترل داخلی را در سازمان به عهده دارد، بنابراین، برای ارزیابی عملکرد سیستم کنترل داخلی، به گونه¬ای فزاینده از خدمات حسابرسی داخلی به عنوان یک ابزار مدیریت استفاده می¬کند.
ضرورت حسابرسی داخلی
حسابرسان داخلی برای وظاف و مسئولیتهای مدیریت، مشابه یک دستگاه «بازخورد» عمل می¬کنند.
حسابرسان داخلی، سیستم کنترل داخلی را از دو دیدگاه طراحی و اثربخشی مورد ارزیابی قرار می¬دهند.
یک سیستم کنترل داخلی خوب این اطمینان را به وجود می¬آورد که واحد مورد رسیدگی با صرف هزینه¬های منطقی به هدفهای خود دست می¬یابد. یک سیستم کنترل داخلی اثربخش سیستمی است که هدفی را به دستآورد که برای آن، ایجاد شده است.
حسابرسان داخلی معمولاً به دلیل یکپارچگی زیاد کنترلهای داخلی، همه سطوح و ابزارهای آن را آزمون می¬کنند. در هر حال، مدیران ارشد و دیگر مدیران رده بالای سازمان، عموماً مسئولیت ارزیابی عملکرد سازمانی را در قالب هدفها و شیوه¬های راهبری مدیریت به عهده دارند.
ارزیابی عملکرد، بخشی از سیستم کنترل داخلی است. اما، حسابرسان داخلی به جای ارزیابی، مسئول تعیین درست و مناسب بودن شیوه¬های ارزیابی می¬باشند. این شیوه¬ها می¬تواند در چارچوب سیاست¬ها، استانداردها و روشها بیان شود. مدیریت، تصمیم¬های مربوط به ارزیابی عملکرد را می¬گیرد.
حسابرسان داخلی فرایند تصمیم¬گیری مدیریت را تا جایی ارزیابی می¬کنند که شامل ارزیابی عملکرد شخص مدیر نشود.
حسابرسی داخلی یکی از گیراترین، پرچالش¬ترین و پویاترین فرصتهای شغلی است که امروزه وجود دارد.
حرفه ح سابرسی داخلی پاسخگوی نیازهای روزافزون بالاترین رده¬های مدیریت شرکت¬ها، دولت و موسسه¬های غیرانتفاعی است. مدیریت این گونه سازمانها دنبال اطلاعات درست درباره فعالیتهای سازمانشان، به ویژه کنترل فعالیتها و کارایی و اثربخشی آن فعالیتها می¬باشند.
در نتیجه، حسابرسان داخلی عموماً درگیر عملیات اساسی سازمانشان می¬باشند و اغلب، مورد توجه تصمیم گیرندگان رده بالای سازمان خود هستند، اطلاعات گرانبها و مهمی را برای مدیریت فراهم می¬کنند و از موقعیت شغلی بسیار خوبی برخوردارند.
ضرورت حسابرسی داخلی
حسابرسان داخلی به طور معمول جلب نظر دیگران را نمی¬کنند زیرا، نوع کارشان چنین ایجاب می¬کند اما، ضرورت داشتن تخصص حرفه¬ای بالا و استقلال نسبی از دیگر قسمتها و عملیات و همچنین ماهیت مسئولیت¬هایی که به دوش می¬گیرند سبب می¬شود تا حسابرسان داخلی با حفظ بی¬طرفی و بدست آوردن جایگاه سازمانی مناسب، وظایف و مسئولیتهای خود را به گونه¬ای اثربخش انجام دهند و همواره جزئی لاینفک از شغلهای رده بالای پیشروترین شرکتهای جهان باشند