تئوری حسابداری 1
همان طور که در فصل اول بیان شد , متاسفانه در روزهای اخیر این هدف توسط مدیران , مشاوران , حسابداران , مدیران شرکت , و موسسات تامین سرمایه پایمال و متزلزل شده است . در این دوره هیات استانداردهای حسابداری مالی مثل یک شخصیت کمدی عمل کرده است در حالیکه , مدیریت کمیسیون بورس اوراق بهادار , همه را بر اساس ضرورت مدرنیزه کردن روش های حسابداری سرزنش کرد . مجلس ادعا می کند که باید اصلاحاتی صورت بگیرد , در حالیکه در راه پیشرفت های واقعی مانع ایجاد می کند و از آنهایی که باید اصلاح شوند کمک های انتخاباتی می پذیرد . الزامات بیشتر لازم است نه مقررات جدید .
حتی اگر قیمت های بازار سرمایه با شتاب افزایش یابند , هیچ تضمینی وجود ندارد که همیشه روند صعودی باشد , مخصوصا هنگامی که صورت های مالی هم چنان بی اعتبار می باشند . ممکن است برای مدتی که مدیران و مشاوران حرفه ایشان , رسوایی مدیرانی را می بینند که متهم به تقلب های مختلف شرکتی شده اند و می خواهند که جزء این دسته نباشند ,صورت های مالی مناسب تری ارائه دهند . ولی در بهترین حالت این تنها پدیده ای کوتاه مدت است . این سیستم هنوز مشکلات اساسی دارد و اگر این مسائل درست نشود , اتفاقات انرون , آدلفیا , ورلدکام و تایکو تکرار خواهند شد .
تئوری حسابداری 1
نبود صداقت و شفافیت در گزارشگری بدهی های شرکت به بروز سه مشکل اساسی برای جامعه سرمایه گذاران منجر می شود . در فصل های سوم تا پنجم , پنهان کردن بدهی از طریق روش ارزش ویژه , حسابداری اجاره ها و طرح های بازنشستگی تشریح شد و نیز بیان شد که برخی از بدهی کمتر نشان داده شده را می توان از طریق تعدیلات تحلیلی اصلاح نمود .از طریق این تعدیلات , سرمایه گذاران و تحلیل گران مالی ارقام گزارش شده را تعدیل و اصلاح می کنند تا آنها را معنادارتر و مفیدتر سازند .
برای تسهیل فرآیند تعدیلات تحلیلی لازم است شرکت اطلاعات کافی افشا کند . اگر مدیران حداقل این داده ها را صادقانه افشا کنند , سرمایه گذاران و تحلیل گان مالی خواهند توانست واحد تجاری را به طور مناسب تحلیل کنند . اهمیت مساله کمتر از واقع نشان دادن بدهی ها این است که به جامعه سرمایه گذاری هزینه هایی برای یادگیری حسابداری به میزان کافی تحمیل می کند و نیز زمان و انرژی زیادی صرف انجام تعدیلات خواهد شد .
دومین مشکل در مورد قراردادهای take or pay , و واحد تجاری با اهداف خاص است که در فصل 6 مورد توجه قرار خواهد گرفت . مشکل اساسی موجود در تبدیل به اوراق بهادار کردن دارایی , استقراض از طریق واحد تجاری با هدف خاص و اجاره های مصنوعی این است که مدیران واحدهای تجاری که این روش ها را بکار گرفته اند صرفا افشا می کنند که چه چیز اتفاق افتاده است .
آنها علت این معاملات را نه در صورت های مالی خود ذکر می کنند و نه در یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی خود افشای کافی ارائه می کنند . چون داده های زیادی حذف می شوند , سرمایه گذاران و تحلیل گران مالی نمی توانند وضعیت را درک کنند و به طور تحلیلی این معاملات را تعدیل کنند .آنها مجبور هستند که از این مسائل آگاه باشند , بنابراین خودشان را با افزایش صرف ریسک گزارشگری مالی که هزینه سرمایه شرکت را افزایش می دهد حفاظت می کنند .
تئوری حسابداری 1
تقلب های اشکار , سومین و جدی ترین مشکل است . درحالیکه بسیاری از مدیران و اعضای هیات مدیره از بزرگ نمایی , بیان حقایق به صورت ناقص , و عدم افشا خوشحال می شوند , برخی دیگر از مدیران به نحو حیرت انگیزی خواهان موارد فوق هستند . مدیران شرکت در انرون , گلوبال کروسینگ , و ورلد کام در کنار بقیه و در جهت منافع شخصی شان به سرمایه گذاران و اعتباردهندگان دروغ گفتند .
تئوری حسابداری 1
آنچه که مردم را در مورد رویدادهای 2001 و 2002 سردرگم و مبهوت می کند , فریبکاری و طمع مدیریت نیست , چرا که مردم از قبل هم به فریبکاری و طمع برخی مدیران پی برده بودند . عجیب تر و گیج کننده تر این است که چگونه سیستم بررسی ها و کنترل ها شکست خورده است . حاکمیت شرکتی کار نمی کند ؛ اعضای هیات مدیره , بیش از اندازه مشغول گلف بازی کردن هستند ! حسابرسان انحرافات را کشف نمی کنند و به درآمد مشاوره ها علاقه شدیدی دارند . هیات استانداردهای حسابداری مالی یک توپ پینگ پنگ سیاسی است , به هر طرفی می رود که پرتاب می شود .
کمیسیون بورس اوراق بهادار به دلیل بودجه ناکافی از کار افتاده است , چرا که مجلس قول می دهد ولی هیچ کاری نمی کند . شگفتی دیگر در مورد مردی است که ماه های اولیه پس از انرون را صرف تلاش برای مدرن سازی حسابداری کرده است . تنها بعد از فاجعه ورلدکام او درک میکند که اقتصاد آمریکا از درون در حال ضربه خوردن است .اعضای کنگره نیز در این مشکلات مشارکت دارند , چرا که در مورد اینکه چگونه می خواهند سیستم را اصلاح کنند , حرف می زنند اما نهادها را طوری فلج می کنند که واقعا اصلاحات بسیار کمی اتفاق خواهد افتاد . در همین حال دست آنها در جیب اهدا کنندگان کمک های تبلیغاتی شامل بسیاری از مدیران , اعضای هیات مدیره , مشاوران , حسابرسان , تحلیل گران مالی , و سرمایه گذاران است .
فصل های 7 تا 10 نشان دادند که بازیگرا جامعه مالی در حمایت از منافع عمومی شکست خوردند . اگرچه رکود باورنکردنی بازار سهام در سال های اخیر لزوم ارزیابی مجدد این سیستم را نشان می دهد , اما باید بدانیم که یک انتخاب داریم . یک امکان این است که به طور ناقص و تقریبا سرسری و ظاهری مشکل را جستجو کنیم و سیستم را در مقیاس های کوچک اصلاح کرده و امیدوار باشیم که همه چیز درست خواهد بود . اگر این مسیر طی شود مسائل برای مدت کوتاهی بهبود خواهد یافت , ولی فقط برای مدت کوتاهی , انفجارها و انقلاب های مالی جدیدی اتفاق خواهد افتاد و باید دوباره از خود بپرسیم چرا ؟
تئوری حسابداری 1
یک رویکرد بهتر , تغییر عمیق تر , خصوصا اصلاح فرهنگ است . مدیران به جای اینکه فقط ارباب باشند باید خود را مسئول و مباشر جامعه سرمایه گذار بدانند . سایر مشارکت کنندگان نیز به جای درخواست رشوه از اربابان شرکت باید مسئولیت خود را بپذیرند . می توانیم اعتبار حسابداری مالی را بهبود ببخشیم .
این که چگونه آن موسسه حسابرسی بزرگ به این وضع افتاد خارج از بحث من است , اما خوشبختانه ما مجبور نیستیم که راه ان موسسه را دنبال کنیم . مدیران آرتور آندرسون سه موضوع را پیشنهاد دادند که هر کدام اهمیت خاصی دارند : اصل حسابداری , اهمیت اجتماعی سازی در واحد تجاری , و دادگاه حسابداری .
قبل از یاقتن یک راه حل برای فرهنگی که منجر به رسوایی های حسابداری می شود , بررسی می کنیم که چگونه برخی از مدیران واحدهای تجاری , جامعه سرمایه گذاری را بی اهمیت و کم تاثیر می سازند .
سپس این فصل بر چارچوب حسابداری خصوصا بر آنچه , فرضیات , اصول یا اهداف حسابداری نامیده شود , تمرکز می کند . مورد کانتینتال وندینگ را بحث می کنیم که قلب موضوع و مربوط به قاعده 203 حرفه است . راه حل رسوایی های حسابداری در برخی عقاید جمعی نهفته است , اگرچه بکارگیری این راه حل سخت است اما نقطه شروعی است که می تواند فرهنگی بسازد که صداقت و راست گویی در گزارش های حسابداری را تشویق می کند .
تئوری حسابداری 1
آرتور اندرسون ریشه های خود را فراموش می کند
متاسفانه اخیرا برخی مدیران هدف حسابداری را فراموش کرده اند . دارایی های شرکت را مال شخصی خود می دانند . حسابداران رسمی باید این را بهتر درک کنند و حرفه نیز باید اخلاق را بهتر از این آموزش دهد . به عنوان یک مثال , مورد حسابداری شرکت های مخابراتی را در نظر بگیرید . با تاسف باید گفت که آرتور اندرسون در ایجاد گروه های جدید در حسابداری ابتکاری , نقش کلیدی داشت .
گلوبال کروسینگ , وست , و سایر شرکت های فعال در صنعت مخابراتی , اخیرا درگیر معاوضه های پهنای باند شدند . به موجب قرارداد نوعی معاوضه پهنای باند , یک شرکت پهنای باند خود را در ازای دسترسی به پهنای باند شرکت دیگر به ان شرکت اجاره می دهد . شرکت های مخابراتی چگونه باید این معاملات را به حساب بگیرند ؟ نظریه 29 هیات اصول حسابداری معاملات پایاپای را بر حسب اینکه دارایی ها مشابه هستند یا غیر مشابه به دو نوع تقسیم بندی می کرد . معاوضه یک خودرو با یک خودرو دیگر مثالی از معاوضه مشابه و معاوضه خودرو با رایانه , مثالی از معاوضه غیرمشابه است . البته در برخی موارد تشخیص آن سخت است و در این موارد حسابداران باید قضاوت حرفه ای را بکار می گرفتند .
تئوری حسابداری 1
نظریه شماره 29 هیات اصول حسابداری بیان می کند که در معاوضه غیر مشابه سود و زیان شناسایی می شود اما در معاوضه مشابه شناسایی نمی شود . شرکت های مخابراتی اظهار می کردند که با توجه به ماهیت , این معاوضه غیر مشابه است , ولی مضحک و خنده دار است , هر دو پهنای باند هستند . این معاوضه ها شبیه معاوضه یک دستگاه فورد با یک دستگاه دوج است . از انجا که هر دو دارایی خودروی سواری هستند , واضح است که این معاوضه دارایی های مشابه است . اینکه ما پهناهای باند متفاوت را دارایی های غیرمشابه بنامیم تردید را افزایش نمی دهیم – هردو مثل یکدیگر هستند .
تئوری حسابداری 1
نکنه جالب تر داستان این است که آرتور اندرسون طراح این انحراف حسابداری است . آرتور آندرسون بود که شواهد قانونی فراهم کرد تا شرکت هایی که در صنعت مخابرات هستند بتوانند سود حسابداری اشتباه و حقه آمیز و آزادی عمل زیادی در ایجاد سود دلخواه خود داشته باشند . این موسسه حسابرسی احتمالا برای درامد بیشتر , این راه حل ها را برای مشتریان در صنعت مخابرات طراحی کردند , مشتریانی که به نظرشان فریفتن جامعه سرمایه گذاران اشکالی نداشت .
این شیوه , بسیاری از فرهنگ های شرکتی را نادیده گرفته و محیطی را به وجود می آورد که در آن , مدیران بتوانند کارهای غیراخلاقی – اگر نگوییم غیر قانونی – مرتکب شوند . ما باید این فرهنگ را تغییر دهیم . بهترین نقطه شروع , یادآوری هدف های حسابداری و گزارشگری است و این که همیشه در ذهن داشته باشیم که حسابداران برای چه هستند و کارشان چیست ؟
سقوط آندرسون باید درس مهمی برای سایر موسسات حسابرسی باشد , شرکت ها باید ریشه های خود را به یاد آورند , به این ترتیب می توانند به درختان قوی تری تبدیل شوند که با شاخه های خود برای بقیه سایه ایجاد کنند . بدون این تغییرات , آفتی که آندرسون را ویران نمود می تواند بقیه موسسات حسابرسی کشور را نیز نابود کند .
تئوری حسابداری 1
هدف گزارشگری مالی
ادامه فصل به این مورد می پردازیم که چگونه مشکل را حل کرده و گزارشگری مالی را قابل اعتماد نماییم . با نگرش آرتور آندرسون به آنچه که (( فرض حسابداری )) نامیده می شود آغاز می کنیم , و پس از آن نظرات مقررات گذاران , جاگ فریندلی در ماجرای کانتینتال وندینگ و بررسی قاعده 203 را بررسی می کنیم .
فرض حسابداری از دید آندرسون
کتاب (( فرض حسابداری چیست , چگونه تعیین می شود و چگونه باید استفاده شود ؟ ))
آندرسون : تنها یک فرض حسابداری وجود دارد و آن فرض , انصاف است .
هر گروهی در حسابداری نسبت به صورت منصفانه ای از حقوق و منافع اقتصادی خود حق دارد . هرگونه ارائه نادرست حقوق یک گروه , به ضرورت موجب ارائه نادرست حقوق گروه دیگری خواهد شد .
دغدغه گزارشگری مالی , تعیین کردن حقوق همه گروه ها و بکارگیری بی طرفانه اصول حسابداری می باشد .
برای تعیین کردن این شرایط که پیش نیاز است , باید به هدف صورت های مالی توجه کنیم . به نظر می رسد که این هدف , همانطور که به طور جهانی در شکل کوتاه استاندارد گزارش حسابرسی بیان شده است , ارئه منصفانه وضعیت مالی و نتایج عملیات است . به همان ترتیب شرایط پیش نیاز حیاتی , چیزهایی است که به انصاف یا (( ارائه منصفانه ))
تئوری حسابداری 1
منجر می شود .
بنابراین , صورت های مالی نمی توانند به نحوی تهیه شوند که به نفع هر کدام از گروه های ذینفع باشد و نسبت به بقیه گروه ها بی عدالتی نشود , و اینگونه صورت های مالی نمی توانند از عهده آزمون منصفانه بودن برآیند که مردم از گزارشگری مالی عمومی انتظار دارند .
نقص آشکار این فرض ابهام آن است . با توجه به اینکه انصاف می تواند به گونه های مختلف تفسیر شود , آندرسون مثالی آورده است . شرکتی ادعا می کند که (( بدهی ها و تعهدات واحد تجاری باید در دوره ای که تحمل می شوند , شناسایی و ثبت شوند و در دوره ای که تسویه شدند , حذف شوند )) . با این کار شرکت نشان می دهد که چگونه این اصل برای مدیران , کارگران , سهامداران , اعتباردهندگان , مشتریان و عموم عادلانه است . سهامداران باید ماهیت و میزان بدهی های شرکت را درک کرده و بتوانند ارزش سهام خود را ارزیابی کنند . اعتباردهندگان نیز اطلاعات مشابهی نیاز دارند .
در حلت خاص تر آندرسون نشان می دهد که چگونه مقررات گذاران حسابداری می توانند این اصل را به مورد اجاره تعمیم دهند . ( به خاطر داشته باشید که این کتاب در سال 1960 , بسیار قبل از انتشار بیانیه استاندارد حسابداری مالی شماره 13 نوشته شده است ) . آندرسون نتیجه گرفت که اجاره ها و بدهی ها آنقدر شبیه به هم هستند که بتوان در مورد آنها به روش مشابه عمل کرد . در نتیجه , واحد تجاری باید تعهدات اجاره ای خود را از طریق نرخ تنزیل مناسب , سرمایه ای کند و این مبلغ را در ترازنامه نشان دهد .
متاسفانه شرکای امروز آرتور آندرسون این رویه را به خاطر نمی آورند . اگر به جای (( بدهی واحد تجاری با اهداف خاص )) بگوییم (( تعهدات اجاره ای )) منطق همان است . تنها با تلفیق بدهی واحد تجاری با هدف خاص است که کارکنان , سهامداران , اعتباردهندگان , مشتریان و عموم می توانند ارائه منصفانه ای داشته باشند . آشکار است که هر کار دیگری غیرمنصفانه است . علاوه بر این , برخی واحدهای تجاری با هدف خاص , بدهی احتمالی ایجاد می کنند . واحدهای تجاری باید ماهیت و میزان این بدهی ها را کامل , شفاف و به طور صحیح گزارش کنند .
حسابرسان مستقل امروزی – در واقع , همه کسانی که ذاتا در گزارشگری مالی ذینفع هستند – می توانند از اصول و استانداردهای رهبران حسابداری دیروز درس های زیادی بیاموزند .تئوری حسابداری 1
مفاهیمی از استاندارد گذاران
وقتی که هیات اصول حسابداری در سال 1970 بیانیه شماره 4 را نوشت , تا حدودی از این ایده های آرتور آندرسون پیروی کرد . این بیانیه , یک نظریه از هیات اصول حسابداری نبود , لذا انجمن حسابداران رسمی آمریکا هرگز آن را برای حسابداران رسمی الزامی نکرد , ولی این بیانیه نشان داد که حرفه در جهت درک بهتر اهداف حسابداری حرکت هایی داشته است . در این بیانیه , هیات اصول حسابداری اظهار کرد : ”
تئوری حسابداری 1
حسابداری فعالیتی خدماتی است که وظیفه آن فراهم آوردن اطلاعات کمی و دارای ماهیت مالی درباره واحدهای تجاری است و هدف آن کمک برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی است .” هرچند این بیانیه تنها نحوه عمل موجود را توجیه می کرد , به همراه بیانیه های مشابه دیگر , الگویی فراهم نمود که هیات استانداردهای حسابداری مالی توانست ایجاد شود .
تئوری حسابداری 1
هیات استانداردهای حسابداری مالی , مبانی حسابداری مالی را در پروژه چارچوب نظری خود در اوایل دهه 1970 بحث و بررسی کرد . پس از توصیف استفاده کنندگان صورت های مالی و محیط گزارشگری مالی , هیات استانداردهای حسابداری مالی در بیانیه مفهومی شماره 1 در سال 1978 , اهداف حسابداری مالی را فهرست نمود :
” گزارشگری مالی باید برای سرمایه گذاران فعلی و بالقوه , اعتباردهندگان و سایر استفاده کنندگان در اتخاذ تصمیمات منطقی سرمایه گذاری , اعتباردهی , و تصمیمات مشابه , اطلاعات مفیدی فراهم کند . این اطلاعات باید برای افرادی که درک منطقی از تجارت و فعالیت های اقتصادی دارند و تمایل دارند که این اطلاعات را با تلاش منطقی درک کنند , قابل فهم باشد . ”
سپس درباره آن اطلاعات نیز جزئیات بیشتری بیان کرد : ” گزارشگری مالی باید برای سرمایه گذاران عادی و بالقوه , اعتباردهندگان , و سایر استفاده کنندگان جهت ارزیابی مبلغ , زمان بندی , و ابهام دریافت های نقدی حاصل از سودهای نقدی یا بهره و وجوه حاصل از فروش , بازخرید و سررسید شدن اوراق بهادار یا وام ها اطلاعاتی فراهم آورد “
برای ارائه این اطلاعات به جامعه سرمایه گذار , جهان تجارت بر ترازنامه , صورت سود و زیان , صورت تغییرات در حقوق صاحبان سهام و صورت جریان وجوه نقد اتکا می کند . هیات استانداردهای حسابداری مالی اظهار می دارد که ” گزارشگری مالی باید حاوی اطلاعاتی مربوط به منابع اقتصادی واحد تجاری , ادعا نسبت به این منابع ( تعهدات واحد تجاری برای انتقال منابع به سایر واحدها یا دارندگان حقوق ) و اثر معاملات و رویدادها و شرایطی باشد که این منابع و ادعاهای موجود نسبت به این منابع را تغییر می دهد . “
اگرچه هیات استانداردهای حسابداری مالی هنگام توجه به جنبه های بنیادی حسابداری مالی حرفی از انصاف به میان نیاورد , اما به نظر می رسد که انصاف به دلیل تاکید بر استفاده کنندگان صورت های مالی همان جایگاهی را دارد که در کتاب فرض حسابداری برای آن در نظر گرفته شده است . به عبارت دیگر , هیات استانداردهای حسابداری مالی انصاف را با ملزم کردن مدیران شرکت ها به اندازه گیری صحیح دارایی ها , بدهی ها , حقوق صاحبان سهام , درآمدها و هزینه ها و تا حد ممکن ارائه بدون تحریف نتایج به سرمایه گذاران بالفعل و بالقوه , عملیاتی کرد .
تئوری حسابداری 1
مورد کانتیننتال وندینگ
تنها مورد قانونی بسیار مهم که مرتبط با حسابدارن می باشد , مورد یو.اس.وی سیمون (1969) معروف به مورد کانتیننتال وندینگ می باشد . این مورد از حسابرسان مستقل می خواهد که مطمئن شوند گزارش های مالی به گونه ای ارائه شوند که نتایج را به طور منصفانه به جامعه سرمایه گذاری منتقل کنند .
*تاکید دادگاه ها منحصر به این نیست که آیا حسابرسان مستقل گواهی داده اند که واحد تجاری اصول پذیرفته شده حسابداری را رعایت کرده است یاخیر . بلکه , معیار انصاف است . این نتیجه گیری مناسبی است , چرا که مدیران نمی توانند شرکت ها رابا معاملاتی که منطبق با اصول پذیرفته شده حسابداری است چپاول کنند .
جاگ , [ هنری جی . ] فریندلی :
قانون اول برای حسابداران انطباق با اصول پذیرفته شده حسابداری نیست , بلکه قانون اول برای آنها افشای کامل و منصفانه است و اگر اصول حسابداری منجر به افشای کامل و مناسب نشود , حسابداران نباید پشت اصول حسابداری پنهان شوند , بلکه باید فراتر از این اصول بروند و افشاهای اضافی را انجام دهند که در جهت افشای کامل لازم است . در یک کلمه , (( ارائه منصفانه )) مفهومی است که جدا از اصول پذیرفته شده حسابداری است و اصول پذیرفته شده حسابداری لزوما به ارائه منصفانه منجر نمی شود .
هرچند هیات استانداردهای حسابداری مالی مفهوم (( منصفانه )) را کنار گذاشته است , این دادگاه آن را به گرمی پذیرفته است . جالب این است که این دادگاه بر مبنای بیانیه مفهومی شماره 1 رای صادر کرد . دادگاه بیان داشت که مدیران شرکت ها باید دارایی ها , بدهی ها و حقوق صاحبان سهام , درآمد و هزینه ها را تا جایی که ممکن است منصفانه گزارش کنند , سپس این نتایج را منصفانه در اختیار سهامداران و سهامداران بالقوه شرکت قرار دهند .
تئوری حسابداری 1
قاعده 203
حرفه حسابداری به عبارات جاگ فریندلی , نصفه و نیمه توجه کرده است . امتیاز انحصاری که در قاعده 203 آیین رفتار حرفه ای انجمن حسابداران رسمی آمریکا وجود دارد این است که وقتی یکی از اعضای انجمن حسابداران رسمی آمریکا حسابرسی را انجام می دهد , از اصول پذیرفته شده حسابداری پیروی خواهد کرد مگر اینکه برخی شرایط غیرعادی وجود داشته باشد که صورت های مالی را گمراه کننده سازد . در این مورد حسابداران رسمی ممکن است از اصول پذیرفته شده حسابداری منحرف شوند .
تفکر حرفه برعکس است . فرض می کند که اصول پذیرفته شده حسابداری به ارائه منصفانه و صحیح منجر می شود مگر اینکه حسابداران بتوانند خلاف آن را اثبات کنند .در این قاعده , حرفه مسئولیت اثبات را به حسابداران رسمی واگذار کرده و سوگیری خود را نسبت به اصول پذیرفته شده حسابداری نشان می دهد . قضاوت دادگاه بدوی و دادگاه عالی در مورد کاتیننتال وندینگ بیان می کند که بدون شک انصاف , اصل اول است .
همانطور که هیات استانداردهای حسابداری مالی حرکت به سمت سیستم حسابداری اصول محور را در دستور کار قرار داده است , حسابدارن باید تصمیم بگیرند که چه چیزی برای آنها مهم است . این تجدید نظر در صورتی موفق خواهد بود که حسابداران رسمی و مدیران و سایرین به سوی ارائه اطلاعات بیشتر و بهتر برای جامعه سرمایه گذاری تغییر جهت دهند .
گزارش حسابرسی :
(( ارائه منصفانه )) آن چیزی است که حرفه در جستجوی آن است , و مقررات حسابداری برای دست یافتن به (( انصاف )) کمک می کند و وقتی آنگونه نیست , حرفه ای های حسابداری تعهد دارند که آنچه لازم است انجام دهند تا گزارش ها برای خوانندگان صورت های مالی منصفانه باشد .
تئوری حسابداری 1
اجتماعی کردن :
هرب میلر , شریک بازنشسته از آرتور آندرسون و استاد سابق حسابداری , مقاله مهمی را به نام ” تشریک قضاوت ” که ابتدا در تاریخچه آرتور آندرسون آورده شد , در ژانویه 1974 منتشر کرد . او با این ادعا شروع کرد که قضاوت حرفه ای در قلب حرفه حسابداری است , چرا که تعداد بسیار کمی از اندازه گیری ها , شناخت ها و تجمیع داده های حسابداری می تواند به صورت عینی انجام شود . حسابداری ماهیتا ذهنی است . بنابراین حسابداران باید از قضاوت حرفه ای شان برای انجام وظیفه خود استفاده کنند . جامعه , حسابداران را مسئول تصمیماتی می داند که اخذ می کنند , خواه حسابداران در نقش مدیر مالی شرکت تصمیم گیری کنند , خواه به عنوان حسابرسان مستقل ؛ از این جهت آنها باید قضاوت حرفه ای خوبی داشته باشند تا بتوانند مسئولیت خود را ادا کنند .
پس از توجه به این ملاحظات بنیادی و اساسی , میلر به تشریک قضاوت پرداخت . او بیان می کند که (( قضاوت از تعامل تحصیل و تجربه حاصل می شود )) . با این حال , کیفیت قضاوت حاصل شده از تعامل تحصیل و تجربه , به طور خودکار اطمینان بخش نیست . موسسات حسابرسی و جوامع حرفه ای مانند انجمن حسابداران رسمی آمریکا , فعالیت های متفاوتی انجام می دهند تا کیفیت قضاوت اشخاص افزایش یابد .
میلر سپس قضاوت انجام شده توسط حرفه را با قضاوت انجام شده توسط یک موسسه حرفه ای مقایسه می کند و عقیده دارد فعالیت های حرفه نمی تواند به اندازه مدیران و شرکا در موسسه حسابرسی , کیفیت قضاوت فردی را ارتقا دهد .
تئوری حسابداری 1
اساس حرفه حسابداری تلاش می کند قضاوت را با افزایش یکنواختی استانداردهای حسابداری بهبود دهد . به نظر میلر تدوین مقررات توسط افراد تحت پوشش همان مقررات , قضاوت حرفه ای حسابداری را بهبود نمی دهد , چرا که قضاوت را با مفهوم یکنواختی – چه توجیه داشته باشد و چه توجیه نداشته باشد – جایگزین می کند . بدتر اینکه اگر یک مشکل حسابرسی روی دهد , حسابداران رسمی برای این اشتباه مسئولیت دارند ولی حرفه مسئولیتی ندارد . از آنجا که دادگاه های حقوقی و جزایی حرفه را در تنظیم مقررات بد مسئول نمی دانند , میان مقررات گذاری و پیامد آن مقررات شکاف وجود دارد . حرفه برای ایجاد مقررات حسابداری و حسابرسی میل زیادی دارد ولی این مقررات در حقیقت , قضاوت حرفه ای را کم می کند .
تشریک قضاوت توسط یک موسسه در کل , موضوع متفاوتی برای میلر است . از آنجا که به ضرر موسسه است که اشخاص درگیر دادگاه حقوقی یا جزایی شوند , موسسه برای تقویت قضاوت کارکنان خود انگیزه دارد . به علاوه , شرکای ارشد می توانند قضاوت حرفه ای شرکای پایین تر را از طریق نشان دادن توانایی های حل مسئله خود به آنها در موقعیت های خاص و رویدادهای واقعی تقویت کنند . به همان شکل , شرکای رده پایین تر می توانند مدیران را تربیت کنند و غیره . در نتیجه موسسه ای به وجود خواهد آمد که در آن کیفیت قضاوت حرفه ای بالاست .
هرچند که منظور اصلی میلر این است که انجمن حسابداران رسمی آمریکا (امروز هیات استانداردهای حسابداری مالی ) با تدوین مقررات برای حسابداری و حسابرسی مناسب , به قضاوت حرفه ای تعدی می کند , مربوط بودن آنها در دنیای امروز مورد توجه است . وقتی که نابودی آرتور آندرسون را می بینیم , فکر میکنم که برای تفکر میلر چه روی داده است . آیا این موسسه دانش و فرزانگی یکی از شرکایش را فموش کرد یا قدرت دیگری بود که سبب مرگ این موسسه شد ؟
تئوری حسابداری 1
میلر به درستی , انتقال از قضاوت گرایی به مقررات گرایی را پیش بینی کرد .
وقتی این مقاله را نوشت , هیات اصول حسابداری شاید 27 نظریه از 31 نظریه را تصویب کرده بود . امروزه 148 بیانیه استانداردهای حسابداری مالی و 7 بیانیه مفاهیم حسابداری مالی , تفسیر و سایر مدارک مرتبط وجود دارد . سودمندی مقررات حسابداری حقیقتا در ابهام است . ما نمی توانی م تعیین کنیم که آیا نظر میلر در بحث درباره این که افزایش در مقررات , قضاوت حرفه ای را کاهش می دهد درست بوده است یا خیر . اگر حق با او باشد چنین ضعفی باید در همه موسسات حسابرسی مشاهده شود .
از طرف دیگر به نظر می رسد میلر در ارزیابی خود از اینکه موسسات حسابرسی می توانند قضاوت حرفه ای کارکنان خود را بهبود بخشند , اشتباه کرده است . قصوردر حسابرسی در انرون , گلوبال کروسینگ , وست منیجمنت , و سانبیم و سایر شرکت ها , شاهد این مدعاست .
نظر میلر در مجموع درست است و آنچه او می گوید , درباره اخلاق و انصاف و نیز ارزیابی این که آیا روش های حسابداری مناسب هستند یا خیر قابل کاربرد است . اگر هیات استانداردهای حسابداری مالی به سوی حسابداری اصول محورحرکت می کند , افراد به طور فردی باید وظایف خود را انجام دهند . تحصیلات می تواند کمک کننده باشد , ولی موسسات حسابرسی مسئولیت زیادی دارند . اگر آنها بتوانند فرهنگ کارکنانشان را در جهت انجام کارهای درست و ارزش قائل شدن برای انصاف برای سرمایه گذاران و اعتباردهندگان ارتقا بخشند , شاد در مسیرمان در جهت اصلاح خسارت وارده بر سیستم اقتصادی آمریکا در سال های اخیر موفق شویم .
دادگاه حسابداری آندرسون :
برخی از رهبران حسابداری و اعضای مجلس , ساختارهایی را برای رسیدگی به موضوعات حسابداری پیشنهاد کردند . بسیاری از این پیشنهادها بر قصورهای حسابداری و حسابرسی متمرکز است . البته این انرون بود که برای این ابتکارها انگیزه به وجود آورد .
جیمز کوپلند مدیر عامل دلویت تاچ توماتسو :
جامعه ای شبیه به هیات ایمنی سلامت حمل و نقل ملی را پیشنهاد کرد . این هیات , خطوط هوایی , راه آهن و حوادث خودرویی را بررسی می کند , این نهاد حسابداری , می تواند دلیل قصورهای حسابداری مالی را بررسی کند .
هاری پیت , رئیس اسبق کمیسیون بورس اوراق بهادار :
سازمانی را پیشنهاد کرده است که به عنوان زیرمجموعه کمیسیون بورس اوراق بهادار ایجاد شود و با تخلفات اخلاقی برخورد کند . در حالیکه کمیسیون بورس اوراق بهادار با جرایم جزایی برخورد می کند .
وقتی درباره این پیشنهادها فکر میکنم , ذهن من به پیشنهاد اصلی برای ایجاد چنین سازمان هایی معطوف می شود .
لئونارد اسپاک که معاون اجرایی آرتور آندرسون شد , برای اولین بار یک دادگاه حسابداری را در سال 1957 پیشنهاد کرد . هرچند این نظر با دیدگاه بعدی وی تفاوت دارد اما کشف با ارزشی است , چرا که باعث می شود درک کنیم تغییر حرفه در طی 50 سال چگونه بوده است و الان چگونه می توانیم پیشرفت کنیم .
اسپاک بر راه حل های بی شماری تاکید می کند که برای موضوعات مختلف حسابداری وجود دارد , که همه این راه حل ها زیر چتر اصول پذیرفته شده حسابداری قرار می گیرند . او با این مشاهده بنیادی شروع می کند که مدیران , مالک صورت های مالی هستند و آنها برای ارائه گزارش های مالی به مطلوب ترین شکل , انگیزه دارند . اسپاک ادعا می کند که حسابداران برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام روش حسابداری برای یک وضعیت خاص بهترین است مسئولیت دارند , و دردسر اینجاست . مدیران می توانند تشخیص دهند که روش دیگر نیز مطابق اصول پذیرفته شده حسابداری است و حسابرس نمی تواند شرکت را مجبور کند که از روش بهتر استفاده کند .
راه حل پیشنهادی اسپاک یک دادگاه حسابداری است . مدیران شرکت ها , حسابرسان مستقل , سرمایه گذاران , اعتباردهندگان و سایر ذینفعان هر کدام می توانند موارد خاصی را در دادگاه حسابداری مطرح نمایند , دادگاهی که واقعیت موضوع را موشکافی می کند . با بکارگیری تئوری حسابداری و مقررات حسابداری در یک مورد خاص , این دادگاه م تواند قضاوت کند که برای آن مورد کدام روش بهتر است .
تئوری حسابداری 1
اسپاک فکر می کرد که کمیته رویه های حسابداری و هیات اصول حسابداری قادر به حل مشکلات حسابداری نیستند .
اسپاک : ما برای رسیدن به تصمیمات درست در مورد اصول حسابداری به بررسی موردی نیاز داریم . او نظرش این بود که رویکرد مقررات گذاری هیات استانداردهای حسابداری مالی , هیات اصول حسابداری و کمیته رویه های حسابداری و حتی رویکرد اصل محور هیات استانداردهای بین المللی حسابداری بیش از حد کلی استو به دلیل همین ماهیت نمی تواند در مورد یم وضعیت خاص مفید واقع شود .
اسپاک همچنین ادعا کرد که مقررات گذاری بیشتر نمی تواند اصول پذیرفته شده حسابداری موجود را به چالش بکشد زیرا می خواهد اصول پذیرفته شده حسابداری را به چن راه حل خاص منحصر کند .
تئوری حسابداری 1
فرآیند مقررات گذاری نه تنها تلاش برای بهبود حسابداری راکند می کند , بلکه کمک می کند که روش های بد حسابداری جایگزین روش های خوب شوند . اسپاک فکر می کرد که یک دادگاه حسابداری باید قضاوتش را توجیه کند , بنابراین تمایل دارد که بهترین اصول را انتخاب و یک رویه قانونی برای هر مورد معرفی کند تا شاید موسسات حسابرسی و حسابرسان نیز از آن استفاده کنند مگر اینکه آنها بتوانند اثبات کنند که یک روش بهتر حسابداری وجود دارد . در این صورت آنها موظف هستند که دلیل خود را قبل از دادگاه به طور عمومی اثبات کنند .
در سال 1969 , در کتاب ” حسابداری غیر پاسخگو ” آبراهام بریل اف کارکرد یک دادگاه حسابداری که آن را ” دادگاه تجاری ” می نامید , معرفی کرد . مشابه دادگاه حسابداری اسپاک , این دادگاه تجاری باید در مورد اصول حسابداری بر مبنای مورد به مورد تصمیم گیری کند . برخلاف نظر اسپاک , دادگاه تجاری بریل اف , امور دادخواهی و جزایی علیه مدیران عامل شرکت ها و اعضای هیات مدیره و حسابرسان آنان را داوری می کند .
تئوری حسابداری 1
نظر کوپلند مشابه با نظر اسپاک است به غیر از این نکته که او بعد از مرگ بیمار به دنبال دارویی است که می توانست بیمار را درمان کند . اما اسپاک تجویز دارو را وقتی که هنوز بیمار زنده است ضروری می داند . بریل اف ظاهرا با نظر اسپاک موافق بود ولی فکر می کرد که برای اینکه این نظر کارساز باشد به ابزارهای اضافی نیاز دارد . وقتی به تاریخچه این مفهوم از دیدگاه حسابداری توجه می کنیم , به نکته جالب می رسیم .
اول : لئونارد اسپاک بهبود حسابداری را تصور کرد و راه مشخص و سختی را برای این پیشنهاد کرد . اگر حرفه دیدگاه او را در می یافت , گزارشگری مالی این کشور اصلاح و بسیاری از مشکلات حرفه رفع می شد .
دوم : اینکه چگونه آرتور آندرسون در طول چند سال اینقدر تغییر کرد . اگر اسپاک زمام آن موسسه را در دست داشت , تردید دارم که این موسسه از حسابرسی کنار گذاشته می شد .
خلاصه و نتیجه گیری :
استانداردهای حسابداری اصول محور , افراد اصول گرا را می طلبد . برای داشتن افراد اصول گرا , جامعه نیازمند نیروهای محرکی است که مشوق رفتارهایی باشد که به این کالای عمومی چیزی اضافه و برای منافع عمومی کار کند . همزمان جامعه نیازمند داشتن و استفاده از یک سری بازدارنده ها , علیه کسانی است که اعتماد عمومی را تخریب می کنند . در مورد حسابداری , با ادعای مکرر لویت , مبنی بر اینکه ما به تغییر فرهنگی نیاز داریم , موافقم .
بیان این فرآیند ساده است : مدیران و مشاوران حرفه ای آنان باید فلسفه مدیریت سود را کنار بگذارند و آن را با گرایشی جایگزین نمایند که درک می کند سرمایه گذاران و اعتباردهندگان اعضای جامعه تجاری هستند . مدیران باید یاد بگیرند که سرمایه گذاران و اعتباردهندگان , خارج از این فرآیند نیستند – دشمن نیستند و نباید خوار شمرده شوند . آنان مشتریان سرمایه شرکت هستند و به همین خاطر مدیران باید با آنان همانند مشتریان محصول با احترام زیادی رفتار کنند .
تئوری حسابداری 1
یک مثال ساده تفاوت دو دیدگاه را تشریح می کند . در نظر بگیرید زمانی که یک شرکت استهلاک خط مستقیم را برای برخی از تجهیزات به کار می گیرد . هر فردی در جامعه تجاری درک می کند که یک جادوی مهندسی وجود ندارد , چرا که هیچ فردی عمر مفید یا ارزش باقیمانده تجهیزات را نمی داند و بنابراین محاسبه استهلاک قدری اختیاری و بی دقت است . به هر حال اتفاقی که بعد روی می دهد به طرز تفکر مدیران و مشاوران حرفه ای آنان بستگی زیادی دارد .
یک راه نگرش به این وضعیت این است که آن را یک فرصت برای انتقال سود شرکت بدانیم . اگر سود امسال کم باشد مدیران ممکن است عمر مفید طولانی تر و یا ارزش باقیمانده بالاتری را برای تجهیزات در نظر بگیرند . در این روش هزینه استهلاک کاهش و سود خالص افزایش می یابد . روش جایگزین , اگر سود این دوره مالی مناسب باشد مدیران می توانند عمر این دارایی را کاهش داده و ارزش باقیمانده کمتری را در نظر بگیرند . هزینه استهلاک افزایش می یابد اما این شرکت را در روزهای سخت حفاظت می کند . متاسفانه آن طور که ما از مورد وست منیجمنت یاد گرفتیم این فرآیند در نهایت از کنترل خارج می شود .
رویکرد بهتر برای مدیران این است که از دیدگاه سرمایه گذاران و اعتباردهندگان , استهلاک را محاسبه کنند . مدیران می توانند تلاش کنند به بهترین نحو ممکن , عمر مفید و ارزش باقیمانده را تعیین کنند . سپس و خیلی مهم , آنان آنان می توانند در صورت های مالی افشاهایی ارائه کنند که جزئیات چگونگی محاسبه استهلاک را نشان دهد , حتی بهتر از آن , شرکت می تواند کمیته سرمایه گذاران شامل سهامداران و اعتباردهندگان ایجاد کند که هیچ کارمندی از شرکت در آن کمیته نباشد . مدیران سپس می توانند از این کمیته بخواهند که چگونه دارایی ها را مستهلک کنند و چه افشاهایی می خواهند که موجب درک بهتر عملیات تجاری شود .
ما یک رویا , شبیه رویای اسپاک نیاز داریم . او در سر رویای یک دنیای تجاری را داشت که در آن مدیران با تمام استفاده کنندگان صورت های مالی منصفانه رفتار می کنند . او عقیده داشت که حسابداری مالی باید همه چیزهایی را افشا کند که یک استفاده کننده برای اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری , اعطای اعتبار یا سایر تصمیمات تجاری آگاهانه نیاز دارد . اگر فرهنگ تجاری بتواند این دیدگاه قدیمی را زنده کند , سرمایه گذاران و اعتباردهندگان سرمایه بیشتری را در اختیار می گذارند و هزینه سرمایه کاهش می یابد . مدیران زمانی که با سرمایه گذاران , اعتباردهندگان و سایر استفاده کنندگان صورت های مالی منصفانه رفتار می کنند , ارزش شرکت را افزایش می دهند .
این فرهنگ بهبود یافته , باید در عمل با مراقبت و بردباری بیشتر دنبال شود . بهترین نهادی که می تواند این نگرش مناسب را بین مدیران و جامعه سرمایه گذاری توسعه دهد و حفظ نماید موسسات حسابرسی هستند . همانطور که میلر اشاره کرد سایرین نمی توانند به همان خوبی کار کنند , چرا که موسسات حسابرسی اختیار و مسئولیت دارند که ببینند کارکنان انها این اهداف را اجرا می کنند . شرکای ارشد می توانند حسابرسان جوان را آموزش داده و تربیت کنند که چگونه وظایف خود را به طور حرفه ای و اخلاقی انجام دهند . شرکای ارشد می توانند کسانی را که مستقل و بی طرف هستند و صداقت زیادی دارند تشویق کنند و نیز می توانند کسانی را که رعایت نمی کنند اخراج کنند . موسسه ای که خوب کار می کند نه تنها برای افراد خود , بلکه برای دنیای حسابداری و تجارت , ارزش آفرینی می کند .
در حالیکه میلر بحث ” تشریک مساعی ” خود را بر حسابرسی متمرکز کرد , مدیران شرکت ها مطمئنا می توانند این ایده را به کار گیرند . به جای ترویج قاعده مدیریت سود , بهتر است که یک مدیر ارشد به کارمند جوان خود بگوید که چگونه با سرمایه گذاران و اعتباردهندگان منصفانه و با صداقت رفتار کند .
حسابداری اصول محور تا جاییکه تدوین کنندگان استاندارد برای یک فکر یا کاربرد جدید , هدف گزارشگری مالی را مشخص سازند و راهبردهایی را ارائه کنند , ایده ارزشمندی است . در عمل , به هر حال حسابداری اصول محور یک رویاست چرا که مدیران , مشاوران , حسابرسان و موسسات تامین سرمایه می توانند به آسانی اصول پذیرفته شده حسابداری را برای مدیریت سود شرکت دور بزنند .
تئوری حسابداری 1
اصول مثل مواردی است که توسط کمیته استانداردهای بین المللی حسابداری و اکنون هیات استانداردهای بین المللی حسابداری حمایت شده است , آنقدر کلی و ذهنی هستند که موسسات می توانند آن را به شیوه ای رعایت کنند که برای سرمایه گذاران و اعتباردهندگان غیرمنصفانه باشد . اسپاک این موضوع را زمانی که یک دادگاه حسابداری را پیشنهاد داد پیش بینی کرد . این ایده مفیدی برای تکمیل اصول حسابداری است .
در نهایت , اجبار واقعی ضرورت دارد . زمانی که مدیران یا سایرین کارهایی انجام می دهند که به جامعه سرمایه گذاری آسیب می رساند باید آنان به شدیدترین نحو مجازات شوند . برای حداقل سازی رفتار مجرمانه یا فریبکارانه , جامعه باید مجرمان را تنبیه کند . خنده دار است زمانی که مدیران و حسابرسان در انرون , ورلدکام , آدلفیا , و تایکو قانون را رعایت نکردند , مجلس قانون ساربینز آکسلی را تصویب نمود . ما به مقررات جدید نیازی نداریم .
زمانی که مقررات قدیمی نقض می شوند ما به یک سیستم قضایی نیاز داریم که خاطیان را تنبیه کند . اگر دادگاه های فدرال با جرایم صورت گرفته در بوستن چیکن , وست منیجمنت , سانبیم , سندانت , برخورد می کردند , زنجیره فعلی رسوایی ها احتمالا اتفاق نمی افتد . به همین ترتیب اگر ما اکنون به میزان کافی با این خطاکاران برخورد نکنیم می توانیم مطمئن باشیم که آنها یا کارهای آنها در آینده نزدیک به ما صدمه خواهد زد . مدت زمان زندان یا دعاوی حقوقی , بازدارنده های مهمی برای رفتار غیر قانونی فراهم می کند .
می توان با داشتن فرهنگ جدید , اخلاق جدید از انصاف , شرکت هایی که به طور مناسب و کامل کارکنان خود را در تعهدات حرفه ای قوی اجتماعی می کنند , یک دادگاه حسابداری که می تواند جزئیات را در نظر بگیرد و یک سیستم قضایی که گول زدن استفاده کنندگان صورت های مالی را تنفرآمیز می کند , وضع خوب خواهد شد .
تئوری حسابداری 1
بدون این تغییرات هزینه سرمایه بالاتر و به دنبال آن کاهش قیمت دارایی در تمام بخش های اقتصاد وجود خواهد داشت , اگر فرهنگ حاکم بر حسابداری بدتر شود – مثل همان چیزی که در طول اوایل قرن 21 تجربه شد – ما می توانیم شاهد عدم صداقت و رکودهای بیشتر بازار باشیم . حتی ممکن است شمار زیادی از افراد سرمایه شان را از بازار سهام و شاید حتی از سیستم بانکی خارج کنند . اگر ما تغییرات مهم و مفیدی اعمال نکنیم عواقب فجیعی خواهیم داشت .