19-1. اصطلاح مرکز سرمایه گذاری به چه معناست؟ عملکرد مالی مراکز سرمایه گذاری چگونه اندازه گیری می شود؟
مراکز سرمایه گذاری به طور معمول زمانی استفاده می شود که تعدادی از واحد های تجاری با هم مقایسه می شوند و یا زمانی که مدیریت ارشد در نظر داشته باشد تا عملکرد اقتصادی واحد تجاری را به نسبت میزان سرمایه گذاری های صورت گرفته، بررسی کند. با این تعریف، مدیران این واحدهای تجاری بر درآمدها، هزینه ها و سطح سرمایه گذاری در واحد تجاری کنترل می کنند. سود به ازاء هر دلار سرمایه گذاری ( که معمولا “بازده” نامیده می شود) می تواند با نرخ بازده سرمایه گذاری های مشابه – انواع واحدهای تجاری دیگر و یا سرمایه گذاری های ممکن دیگر- مقایسه شود. به طور معمول، نرخ بازده با گرفتن نسبت مبلغ سود تقسیم شده به مبلغ سرمایه گذاری شده در واحد تجاری تعیین می شود.
19-2 سه شاخص مالی برای محاسبه عملکرد مراکز سرمایه گذاری چه هستند؟
سه شاخص متداول برای ارزیابی عملکرد مراکز سرمایه گذاری عبارتند از :
بازده سرمایه(ROI)، سود باقیمانده(RI) و ارزش افزوده اقتصادی(EVA)
19-3 بازده سرمایه چیست و چگونه محاسبه می شود؟
بازده سرمایه نسبت؛ مقدار اندازه سود به مقدار اندازه سرمایه به کار رفته در یک واحد تجاری است.
19-4 مسائل اندازه گیری که بایستی در هنگام محاسبه نرخ بازده سرمایه گذاری در نظر گرفته شوند چه می باشند؟
مسائل اندازه گیری ابتدایی مربوط به نرخ بازده سرمایه گذاری شامل موارد زیر می باشد:
1-تأثیر رویه های حسابداری که بر تعیین سود تأثیر می گذارند.
2-سایر مشکلات مربوط به اندازه گیری سود، که شامل بکارگیری اقلام غیر جاری در صورت سود و زیان، تفاوت در اثرات مالیات بر درآمد در واحدها، اثرات متفاوت مبادلات ارز خارجی و اثر تخصیص هزینه ها زمانیکه دو یا تعداد بیشتری از واحدها در تسهیلات و هزینه شریک باشند.
3-اندازه گیری سرمایه گذاری: کدام دارایی ها بایستی شامل شوند؟
4- اندازه گیری سرمایه گذاری: اینکه جگونه و چطور هزینه دارایی های مشترک را تخصیص دهیم؟
19-5. مزایا و محدودیت های بازده سرمایه گذاری (ROI) به عنوان یک معیار سنجش عملکرد بیان کنید؟
مزایای عمده ی استفاده از بازده سرمایه گذاری به عنوان یک شاخص عملکرد عبارتند از :
شهودی است و به راحتی درک می شود.
مبنایی مفید برای مقایسه بین قسمت های زیر مجموعه است .
به طور گسترده ای استفاده می شود.
محدودیتهای عمده ی بازده سرمایه گذاری به عنوان یک شاخص عملکرد عبارتند از:
تمرکز آن بیش از اندازه کوتاه مدت است.
برای برنامه ریزی سرمایه گذاری از تجزیه و تحلیل جریان های نقدی تنزیل شده استفاده می شود (فصل 12)، در حالی که مدیران بر مبنای ROIارزیابی می شوند
عامل بازدارنده برای واحد های سودآورتر جهت سرمایه گذاری های جدید است.
19-6. استاندارد دنیای واقعی (“arm’s-length” standard) به معناي چيست و كاربرد آن چيست؟
استاندارد دنیای واقعی مي گويد كه قيمت های انتقالی بايد به گونه ای تعیین شود که منعكس كننده ی قيمتي باشد كه توسط واحد های غیروابسته، به طور مستقل تعیین می شود. از این روش براي تعيين قيمتهای انتقالی در تجارت جهاني استفاده مي شود، به طوري كه كشورهاي درگیر مبادله، اطلاعات هزینه و درآمد را براي اهداف مالياتي و گمركي خواهند پذیرفت.
19-7 اجزای سود باقیمانده چه هستند؟ ]بهتر است صورت سوال عوض شود زیرا پاسخ درموردROI می باشد نه RI [
ما می توانیم مفید بودن شاخص ROI را با بیان اینکه این نسبت با ترکیب دو نسبت بدست آمده افزایش دهیم:
گردش دارایی ها*بازده فروش= ROI
بازده فروش، سود شرکت به ازای هر دلار فروش است و توانایی مدیریت واحد تجاری برای کنترل هزینه ها و افزایش درآمد ها جهت بهبود سود آوری را اندازه گیری می نماید. برای بخش ها(مراکز سرمایه گذاری) سود معمولا به عنوان سود عملیاتی تفسیرمی شود. برای شرکت به عنوان یک مجموعه کلی سود می تواند به عنوان سود خالص تعریف شود.
گردش دارایی ها، مقدار فروش حاصل، به ازای هر دلار سرمایه گذاری می باشد و توانایی مدیران را هم در مدیریت فروش و هم در مدیریت دارایی ها را اندازه گیری می نماید، بدین صورت که افزایش در فروش با یک سطح مشخصی از سرمایه گذاری در دارایی ها صورت گیرد. این دو جز ROI با هم بازگو کننده داستان کاملتری از عملکرد مدیران بوده و باعث افزایش توانایی مدیران ارشد در ارزیابی و مقایسه واحدهای مختلف می گردند.
19-8. مزایا و محدودیت های سود باقی مانده (RI) به عنوان یک معیار سنجش عملکرد بیان کنید؟
مزیت اصلی سود باقی مانده (RI) این است که به شکل مؤثری با محدودیت ROI برخورد می کند: ROI برای مدیران واحدهایی با سود آوری بالاتر، عامل بازدارنده در انجام سرمایه گذاریهای جدید است. با استفاده از سود باقی مانده، چگونگی سودآوری هر واحد دیگر موضوعیت ندارد، برای سرمایه گذاری سودآور جدید هنوز هم انگیزه وجود دارد. در مقابل، یک محدودیت مهم دارد و آن اینکه، چون RI به صورت درصد نیست، همانند استفاده از سود مرکز سرمایه گذاری از مشکل مشابه ای رنج می بردو برای مقایسه ی واحدهایی که به طور قابل توجه اندازه های متفاوت دارند، مفید نیست. این به نفع واحدهای بزرگتر خواهد بود چرا که انتظار می رود، حتی با عملکرد نسبتاً ضعیف، سود باقی مانده ی بزرگتری داشته باشند. علاوه بر این، تغییرات نسبتاً کوچک در حداقل نرخ بازده مورد انتظار، می تواند به طور چشمگیری بر RI واحدهای با اندازه های مختلف، اثر گذار باشد. و در مقایسه با ROI، بعضی مدیران، سود باقی مانده را همانند ROI شهودی و قابل درک نمی دانند.
19-9 اهداف معیار های مورد استفاده جهت ارزیابی عملکرد مالی مراکز سرمایه گذاری چه می باشند؟
اهداف معیارهای ارزیابی عملکرد مراکز سرمایه گذاری همانند مراکز سود می باشد، که در فصل 18 ارائه شده است، که شامل:
1-ایجاد انگیزه در مدیران به منظور تلاشی گسترده جهت رسیدن به اهداف شرکت.
2-ایجاد انگیزه در مدیران برای اتخاذ تصمیمات هماهنگ با اهداف مدیریت ارشد.
3- مبنایی برای تعیین پاداش و حقوق منصفانه مدیران در ازای میزان تلاش و مهارتی که انها بدست آورده اند.
19-10 بازده حقوق صاحبان سهام چیست، چگونه محاسبه میشود و تفسیر آن چیست؟
(در محاسبه بازده سرمایهگذاری، اغلب مبلغ سرمایهگذاری را بر حسب داراییهایی تعیین میکنند که در واحد تجاری وجود دارد. از سوی دیگر امکان دارد مبلغ سرمایهگذاری را برحسب ارزش ویژه تعیین نمایند که میتوان مقدار آن (ارزش ویژه) را برحسب میزان مالکیت (حقوق صاحبان سهام) محاسبه نمود.)
هنگامیکه برای تعیین مبلغ سرمایهگذاری شده از ارزش ویژه استفاده میشود، اغلب بازده سرمایه (ROE) را بازده حقوق صاحبان سهام یا بازده ارزش ویژه (ROE) مینامند. ROE برای سهامداران شرکت اهمیت ویژهای دارد زیرا معیاری است که بصورت مستقیم بازده سهامداران شرکت را مشخص میکند. از آنجا که در این فصل تأکید ما بر عملکرد مدیران در دستیابی به اهداف مدیریت ارشد است، بر بازگشت داراییها(ROI) تمرکز میکنیم.
19 – 11 سه روش رایچ برای تعیین قیمت انتقالی، که مورد قبول مقامات مالیاتی برای محاسبه مالیات در سطح بین الملل می باشد، چیست؟ هر روش را به طور خلاصه توضیح دهید.
سه روشی که به طور گسترده پذیرفته شده است عبارتند از: (1) روش قیمت کنترل نشده قابل مقایسه (2) روش قیمت فروش مجدد( خرده فروشی)، و (3) روش بهای تمام شده به اضافه چند در صد. روش قیمت کنترل شده قابل مقایسه از طریق استاندارد دنیای واقعی و با استفاده از قیمت فروش محصولات مشابه ساخته شده توسط شرکت های غیر وابسته تعیین می شود. روش خرده فروشی با تعیین چند درصد افزایش مناسب، که این درصد برمبنای سود ناخالص فروش محصولات مشابه توسط شرکت های غیر وابسته می باشد، تعیین می شود. روش بهای تمام شده به اضافه چند در صد، قیمت انتقالی را بر اساس بهای تمام شده فروشنده ، به علاوه درصد سود ناخالص تعیین شده از مقایسه فروش به بخش های غیر وابسته، یا فروش بخش های غیروابسته به بخش های غیر وابسته دیگرتعیین می شود.
19-12. مصادره(سلب مالکیت) به چه معناست ؟ و قیمت گذاری انتقالی در این زمینه چه نقشی دارد؟
مصادره زمانی اتفاق می افتد که یک دولت خارجی مالکیت وکنترل داراییهای یک سرمایه گذار خارجی را که در داخل آن کشور سرمایه گذاری کرده است، را در اختیار بگیرد. هنگامی که خطر قابل توجه مصادره وجود دارد، شرکت خارجی می تواند با اقدامات مناسبی مثل محدود کردن سرمایه گذاری جدید ، توسعه ی روابط رو به بهبود با دولت خارجی و تعیین قیمت های انتقالی بطوریکه وجوه ( یا سرمایه) از کشورهای خارجی با بیشترین سرعت ممکن برداشت شوند(حذف شوند) .
19-13. مفهوم ارزش افزوده اقتصادی(EVA) به عنوان یک معیار سنجش عملکرد مالی با بازده سرمایه گذاری و سود باقی مانده چگونه مقایسه می شوند؟
ارزش افزوده اقتصادی (EVA) یک معیار سود آوری است که به سود اقتصادی یک مرکز سرمایه گذاری نزدیک است. به صورت عملیاتی، EVA را به عنوان وجه نقد عملیاتی پس از کسر مالیات و بعد از کسر هزینه های منتسب به سطحی از سرمایه ی سرمایه گذاری شده در واحد تجاری تعریف می کنیم. در نگاه اول، RI وEVA به طور گیج کننده ای مشابه به نظر می رسند. اما تفاوت عمده ای وجود دارد، درآمد باقیمانده (RI) به طور کامل با استفاده از اطلاعات حسابداری گزارش شده، برای سود و دارایی ها( سطح سرمایه ی بکاررفته) محاسبه می شود. به عنوان مثال، نتایج حاصل از اندازه گیری سود آوری، تمام محدودیتهای مرتبط با صورتهای مالی حسابداری مبتنی بر (ارزش های) تاریخی را شامل می شود. درمقابل، EVA تلاش می کند به درآمدهای اقتصادی، به جای حسابداری، و میزان سرمایه بکاررفته نزدیک شود.
بنابراین، RIو EVA در ظاهر مشابه اند اما بطور چشمگیری از نظر اندازه گیری متفاوت می باشد. بنابراین، هدف کلی از EVA فراهم کردن برآوردی از ارزش افزوده به (یا تباه شده) هر واحد سرمایه گذاری استراتژیک دریک مدت زمان مشخص است. بدین ترتیب، EVA یک رویکرد به چیزی است که ما آن را “مدیریت مبتنی بر ارزش” می نامیم.
تمرین
19-26. مراکز سرمایه گذاری؛ چرخه عمر فروش: چرخه عمر فروش محصول برای توضیح مراحلی که محصول به بازار معرفی شده و از آن خارج می شود مورد استفاده قرار می گیرد. چهار مرحله این چرخه عبارتند از: الف- معرفی ب- رشد ج- بلوغ و د- افول و خروج. در مرحله معرفی، شرکت با اتکا بر تمایز محصول به جذب مشتریان جدید برای محصول می نماید. در مرحله رشد، محصول وارد رقابت می شود، هرچند که تمایز همچنان یک مزیت برای شرکت است. در مرحله بلوغ، رقابت بسیار شدید است و کنترل هزینه ها و ملاحظات کیفیتی بسیار مهم است. در مرحله آخر، تمایز مجددا مهم می شود همانطور که کنترل هزینه و کیفیت مهم است. (برای جزییات بیشتر به فصول 13 و 18 مراجعه فرمایید)
مطلوبست: در کدام مرحله از چرخه عمر فروش، در صورت اماکن می بایست از روش مرکز سرمایه گذاری برای ارزیابی استفاده کرد؟ چرا؟
مفهوم مرکز سرمایه گذاری برای ارزیابی عملکرد شرکت زمانی بیشتر مفید خواهد بود کهمحصول در مرحله بلوغ از چرخه عمر خود قرار دارد. در این مرحله از چرخه عمر، محصول به خوبی در بازار پذیرفته شده است و شرایط رقابتی وجود دارد. مرکز سرمایه گذاری در این مرحله استفاده می شود تا اطمینان حاصل شود که منابع مالی بصورت خردمندانه مورد استفاده قرار گرفته است و شرکت دارای بهای تمام شده رقابتی است.
حال آنکه در دو مرحله نخست از چرخه عمر فروش محصول – معرفی و رشد- که بطور اساسی به تمایز محصول بستگی دارد، غیر محتمل است که یک معیار حسابداری برای ارزیابی در این مراحل مهم باشد. برعکس، عوامل موفقیت زا مهم در این مرحله طراحی و توسعه محصول، بازاریابی و توزیع، همبستگی استراتژیکی با سایر کارخانه ها و خرده فروشان می باشد. برعکس در مرحله بلوغ از چرخه عمر فروش، تاکید بر بکار گیری مدیریت هزینه، اثر بخشی، کیفیت و بازده می باشد. تکنیک های مدیریت هزینه بیشتر مورد استفاده می باشد. مخصوصا اینکه، مراکز سود و مراکز سرمایه گذاری باید برای اندازه گیری موفقیت خط توب=لید یا بخش در مرحله بلوغ در مواجعه با افزایش فشار رقابتی ( چگونگی عکس المل برای کاهش بهای تمام شده، پالایش در محصول و …) مفید می باشد.
19-27. مراکز سرمایه گذاری؛ چرخه ی عمر هزینه
همانطور که در فصل 13 توضیح داده شد، چرخه ی عمر هزینه شامل مراحلی است که یک محصول در داخل شرکت طی می کند تا محصول برای توزیع و یا ارائه خدمات آماده میشود.
پنج مرحله ی چرخه ی عمر هزینه عبارتند از : (الف) تحقیق و توسعه،(ب) طراحی، (ج) تولید، (د) بازار یابی و توزیع و(ه) خدمات به مشتری.
مراحل اولیه ی چرخه ی عمر هزینه به این خاطر خیلی مهم هستند زیرا درصد نسبتا بالایی( برخی می گویند 80درصد یا بیشتر) از هزینه های چرخه ی عمر محصول در این مراحل اتفاق می افتند. به عبارت دیگر هزینه های پایین دستی تولید، خدمات و تعمیرات اثر مستقیمی بر کیفیت طراحی دارند.
مطلوب است: در کدام مراحل از چرخه هزینه، در صورت امکان، باید روش های ارزیابی مراکز سرمایه گذاری استفاده شود و چرا؟
پاسخ:
مراکز سرمایه گذاری در سراسر چرخه ی عمر هزینه ی محصول استفاده می شود اما به طور ویژه در مراحل آخر چرخه ی عمر استفاده می شود. در مراحل اولیه شامل تحقیق و توسعه ی محصول و طراحی، مشکل است که توسط معیار عملکرد مالی مراکز سرمایه گذاری ارزیابی شوند. سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه دارای ریسک زیادی است و برگشت سرمایه ممکن است سال های زیادی طول بکشد. بنابراین اغلب عملکرد تحقیق و توسعه مستقیما به مدیران ارشد گزارش می شود و معیارهای سنجش نسبتا کمی برای ارزیابی عملکرد تحقیق و توسعه به صورت سالانه وجود دارد.
در مقابل مراحل تولید و توزیع از هزینه یابی چرخه ی عمر هزینه به طور معمول با استفاده از مراکز سرمایه گذاری یا سود مدیریت می شوند. مراکز سرمایه گذاری یک انتخاب متداول هستند. مفهوم مراکز سرمایه گذاری یک راه مفید برای مدیران ارشد است که بازده سرمایه گذاری در کارخانه ی جدید، روش های توزیع جدید و بازده روش های بازار یابی جدید را تجزیه و تحلیل کنند. مدیران ارشد انتظار دارند که مدیران عملیاتی میتوانند با انتخاب سرمایه گذاری عاقلانه باعث افزایش نرخ بازده سرمایه گذاری شوند(ROI)
بخش هایی که در دو مرحله اول و دوم چرخه ی عمر هزینه – تحقیق و توسعه و طراحی- بیشتر احتمال دارد به عنوان مرکز هزینه برای اهداف ارزیابی عملکرد، سازمان یافته باشند. به طور معمول هزینه ها به وسیله فرایند بودجه کنترل میشوند. بدین معنا که تمام تصمیم گیری ها در مورد مخارج در آغاز سال بودجه ای گرفته می شود و منابع همانطور که برنامه ریزی شده اند ، مصرف می شوند. تلاش نسبتا کمی در مورد ارزیابی موثر در مورد منابعی که مورد استفاده قرار گرفته اند صورت می گیرد، زیرا فعالیت های این مرحله به سختی قابل اندازه گیری می باشند. در مقابل فعالیت های تولیدی است که شاید یکی از موارد استفاده ی رایج برای مراکز هزینه، مراکز سود و مراکز سرمایه گذاری است. در حالی که بازار یابی، توزیع و خدمات پس از فروش به طور معمول به عنوان مراکز هزینه یا درآمد در نظر گرفته نمی شوند، تمایل مدیریت در مورد این فعالیت ها به این روش است. توجه بیشتر به تجزیه و تحلیل سود آوری مشتری و سایر اشکال تجزیه و تحلیل می باشد، چرا که موجب توسعه فکری در مراحل آخر چرخه ی هزینه عمر بر حسب اینکه مدیریت مرکز به صورت مراکز هزینه، مراکز درآمد و شاید مراکز سرمایه گذاری باشد، می گردد.
19-28. بازده سرمایه گذاری (ROI) و سود باقیمانده(RI): داده های زیر را از شرکت Midwest Financial در نظر بگیرید (به میلیون)، که دارای دو بخش اصلی می باشد: وام های رهنی و وام های مصرفی (مصرف کننده)
وام های رهنی وام های مصرفی
میانگین کل دارایی ها 2000$ 20000$
سود عملیاتی 400$ 2500$
ROI 20% 12.5%
مطلوبست:
1.بر اساس ROIکدام بخش موفق تر است؟ چرا؟
شرکت Midwest Financial از RI به عنوان یک معیار سنجش عملکرد مالی در بخش های خود استفاده می کند. سود باقی مانده (RI) برای هر بخش چقدر است، اگر حداقل نرخ بازده مور نظر: (الف) 10 درصد، (ب) 15 درصد و (ج) 20درصد باشد . کدام بخش با توجه به هر یک از این نرخ ها موفق تر است؟
پاسخ:1)یک بررسی سریع از داده ها نشان می دهد که وام های رهنی با ROI بالاتر موفق تر می باشند. اما قسمت2در زیر را ببینید.
2) وام های رهنی وام های مصرفی
میانگین کل دارایی ها 2000$ 20000$
سود عملیاتی 400$ 2500$
بازده سرمایه گذاری (ROI) 20% 12.5%
سود باقی مانده (RI):
الف)*در10% 200$ 500$
ب)**در15% 100 (500)
ج)***در20% 0 (1500)
*$400 – ($2,000 × 0.10) = $200 $2,500 – ($20,000 × 0.10) = $ 500
**$400 – ($2,000 × 0.15) = $100 $2,500 – ($20,000 × 0.15) = $ (500)
***$400 – ($2,000 × 0.20) = $0 $2,500 – ($20,000 × 0.20) = $(1,500)
هیچ پاسخ ساده ای وجود ندارد که کدام یک از نظر سود باقی مانده موفق تر است . وام های مصرفی در نرخ های پایین موفق تر ند، در حالی که وام های رهنی در نرخ های بالا موفق ترند. این موضوع نشان دهنده ی یک محدودیت مهم RIاست: بخش های بزرگتر (وام های مصرفی در این مورد) در شرایطی که نرخ بازده مورد انتظار برای تعیین RI نسبتا پایین است، مناسب هستند.
19-30 نرخ بازده سرمایه گذاری، سود باقی مانده و ارزش افزوده اقتصادی
شرکت آرایشی بهداشتیJean cooper ((JCC تولید کننده انواع محصولات و به سه بخش(مرکز سرمایه گذاری) تقسیم می شود: محصولات صابون، لوسیون پوست و محصولات مو. اطلاعات در مورد فعالیتهای سالهای اخیر به شرح زیر است. این اطلاعات شامل ارزش داراییهای نامشهود از جمله تحقیق و توسعه، اختراع ثبت شده و سایر نوآوری هایی که در ترازنامه JCC ذکر نشده است می شود. این داراییهای نامشهود که در صورتهای مالی شامل (آنها برای EVA هستند) افزایش در ترازنامه و افزایش در درآمد عملیاتی پس از کسر مالیات است به شرح زیر آورده شده است.
بخش درآمد عملیاتی میانگین کل داراییها ارزش دارایی نامشهود تاثیر دارایی نامشهود بر درآمد
محصولات صابون 3250000$ 60000000$ 1500000$ 1000000
لوسیون پوست 2750000 33000000 8000000 6000000
محصولات مو 5000000 55000000 1000000 700000
حداقل نرخ بازده مورد انتظار 5%
نرخ هزینه سرمایه 4%
مطلوبست:
بازده سرمایه (ROI) برای هر بخش را محاسبه نمایید.
سود باقیمانده (RI) برای هر بخش را محاسبه نمایید.
ارزش افزوده اقتصادی (EVA) برای هر قسمت را محاسبه نموده و در مورد پاسخ هایتان برای ROI، RI و EVA اظهار نظر نمایید.
جواب:
قسمت درآمد عملیاتی میانگین کل داراییها ارزش نامشهود NBV به اضافه نامشهود تاثیر نامشهود بر سود
محصولات صابون 3250000 60000000 1500000 61500000 1000000
لوسیون پوست 2750000 33000000 8000000 41000000 6000000
محصولات مو 5000000 55000000 1000000 56000000 700000
بازده سرمایه (ROI) :
محصولات صابون 5.42%= 60000000/3250000
لوسیون پوست 8.33%= 33000000/2750000
محصولات مو 9.09%= 55000000/5000000
سود باقیمانده (RI):
محصولات صابون 250000= (5% * 60000000) – 3250000
لوسیون پوست 1100000= (5% * 33000000) – 2750000
محصولات مو 2250000 = (5% * 55000000) – 5000000
ارزش افزوده اقتصادی ((EVA :
محصولات صابون 1790000= (4% * 61000000) – 1000000+3250000
لوسیون پوست 7110000= (4% * 41000000) – 6000000+2750000
محصولات مو 3460000= (4% *56000000) – 700000+5000000
سه روش تولید در محصولات تا حدودی نتایج متفاوتی دارند. بر اساس ROI بخشهای لوسیون پوست و محصولات مو عملکرد مشابهی دارند. بر اساس سود باقیمانده (RI) محصولات مو سودآورترین محسوب می شود چون که در این روش(سود باقیمانده) این بخش (بخش مو) بیشترین سود را دارد. با استفاده از روش ارزش افزوده اقتصادی (EVA) بخش لوسیون پوست سودآورترین است. توجه داشته باشید که بخش لوسیون پوست دارای بزرگترین میزان داراییهای نامشهود است و به همین دلیل بالاترین عملکرد را بر اساس روش EVA را داراست.
19-31 نرخ بازده سرمایه گذاری، سود باقی مانده و ارزش افزوده اقتصادی
توزیع کنندگان گوردن دارای دارای سه بخش عملیاتی است که بر حسب مناطق جغرافیای مشخص تعریف می شوند. نتایج مالی برای سال های اخیر در زیر نشان داده شده است. دارایهای کل شرکت طبق اصول پذیرفته شده حسابداری(GAAP)به خالص ارزش دفتری نشان داده می شود. گوردن کمترین نرخ بازده سرمایه گذاری مطلوب 12% را برای انتخاب پروژه های جدید مورد استفاده قرار داده و برای ارزیابی سه بخش از سود باقی مانده استفاده می کند. نرخ هزینه میانگین موزون سرمایه شرکت 8% است
خالص ارزش دفتری+ نامشهود ها | خالص ارزش دفتری | سود عملیلتی خالص | منطقه |
225،600 $ | 195،500 $ | 35،440 $ | شرقی |
233،000 | 212،000 | 41،000 | مرکزی |
135،000 | 133،000 | 23،600 | غربی |
مطلوبست:
1.نرخ بازده سرمایه را برای هر بخش محاسبه کنید؟
2.سود باقیمانده را برای هر بخش محاسبه کنید؟
گوردن مبالغ نامشهود را براورد نموده که با استفاده از اصول پذیرفته شده حسابداری در صورت های مالی شرکت ثبت نشده اند و جدول بالا شامل اطلاعات اضافی می باشد. فرض کنید که تعدیل دارایی های نامشهود ثبت نشده، درامد عملیاتی خالص بخش های شرقی، مرکزی و غربی پس از مالیات را به ترتیب 22000$ و15000$ و1500$ افزایش خواهد داد. ارزش افزوده اقتصادی را برای هر بخش را محاسبه کنید؟
4.تفاوت بین پاسخ های خود در بخش های1،2 و3را مقایسه و تفسیر نمایید؟
جواب:
همه مبالغ 1،2و3 به هزار دلار هستند
4.سه روش تولید تا حدودی نتایج متفاوتی ارائه می کنند. در روش بازده سرمایه هر یک از بخش ها دارای عملکرد یکسانی هستند، در روش سود باقی مانده بخش مرکزی دارای بیشترین سود آوری و بخش غربی دارای کمترین رتبه می باشد با استفاده از روش ارزش افزوده بخش مرکزی و شرقی دارای عملکرد یکسان و بخش غربی از لحاظ عملکرد در رتبه اخر است توجه داشته باشید که در روش ارزش افزوده اقتصادی بخش شرقی بیشترین مقدار دارایهای نا مشهود را داراست به همین دلیل بالاترین کارایی را بر اساس ارزش افزوده اقتصادی دارد.
19-32 نرخ بازده سرمایه گذاری، مسائل همخوانی اهداف
همانطور که در فصل نشان داده شد، نرخ بازده سرمایه گذاری به نحوی در شیوه کسب و کار وارد گشته است. اما کاربردش می تواند اثرات انگیزشی منفی بر رفتار مدیر داشته باشد. برای مثال، فرض کنید که شما یک مدیر مرکز سرمایه گذاری هستید و پاداش سالانه شما بر اساس عملکردی است که از نرخ بازده سرمایه گذاری مربوط به بخش مربوط به بخش شما بدست می آید. شما این فرصت را دارید که در یک پروژه با هزینه 250000 دلار سرمایه گذاری نموده و سود سالانه بخش خود را به میزان 25000 دلار افزایش دهید. (این سطح از بازده از نقطه نظر مدیران ارشد قابل قبول می با شد). در حال حاضر بخش شما سالانه سود عملیاتی معادل300000 دلار ، بر مبنای 2000000 دلار دارایی (سطح سرمایه گذاری) ایجاد می نماید.
مطلوبست:
1- هم اکنون نرخ بازده سرمایه گذاری تحقق یافته به وسیله بخش شما ، چه مقدار می باشد؟ (قبل از در نظر گرفتن سرمایه گذاری جدید)
2-بعد از اضافه نمودن اثر سرمایه گذاری جدید، چه اتفاقی برای نرخ بازده سرمایه گذاری بخش شما خواهد افتاد؟
3-به عنوان مدیر این بخش که طرح انگیزشی حقوق و مزایای مخصوص به خود را دارید، آیا انگیزه ای به منظور ورود به سرمایه گذاری جدید خواهید داشت؟
4-آیا تو می توانی توصیه هایی را به منظور بهبود طرح انگیزشی حقوق و مزایا در زمینه ای که کار می کنید، ارائه دهید؟ از این رو آیا تو می توانید به طرحی فکر کنید که در افزایش همسویی اهداف بین انگیزه های شما واهداف شرکت نتیجه بخش باشد؟
جواب:
1-نرخ بازده سرمایه گذاری جاری بخش:
سطح جاری سود عملیاتی 300000$
سطح جاری مبنای سرمایه گذاری 2000000$
سطح جاری نرخ بازده سرمایه گذاری 15%
2-نرخ بازده سرمایه گذاری بعد از سرمایه گذاری جدید:
سطح جدید سود عملیاتی 325000$
سطح جدید مبنای سرمایه گذاری 2250000$
سطح جدید نرخ بازده سرمایه گذاری 14.44%
3-احتمالأ نه، در عین حالی که پروژه مورد نظر ممکن است به لحاظ مفاهیم اقتصادی در کل به نفع شرکت باشد (به عنوان نمونه به ثروت سهامداران بیافزاید)، انگیزه کمی برای شما ( به عنوان مدیر بخش) وجود دارد تا آن را انتخاب نمایید، چرا که با انجام این کار شاخص عملکرد مالی (کوتاه مدت) مربوط به بخش را که نرخ بازده سرمایه گذاری می باشد دچار افول خواهید کرد. از آنجا که حقوق و مزایای شما به این شاخص عملکرد گره خورده است، انتخاب این سرمایه گذاری بدان معناست که حقوق و مزایای شما کاهش خواهد یافت. این وضعیت یک مشکل کلاسیک” همسویی اهداف” می باشد.
4-انواعی از تغییرات امکان پذیر می باشد. برای مثال مدیر پاداش یکنواختی را بر اساس دستیابی به یک نرخ بازده سرمایه گذاری مورد نظر یا یک سود باقی مانده مورد نظر در یافت دارد. گزینه دیگر این است که حقوق و مزایای مدیر بر مبنای ترکیبی از معیار های مالی و غیر مالی قرار گیرد. فعالیت های دوره جاری، که عملکرد دوره جاری را کاهش می دهد ممکن است که ارزش آتی ایجاد نماید. این قبیل فعالیت ها شامل سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه، آموزش کارکنان، شبکه های توزیع جدید و خدمات به مشتری می باشد. به عکس شر کتهایی که سرمایه گذاری در اینگونه فعالیت ها را کاهش دهند، ممکن است که عملکرد مالی دوره جاری را خوب نشان دهند، اما احتمالأ ارزش آتی تقلیل یافته ای را خواهند داشت. بنابراین ترکیبی از معیارهای مالی و غیر مالی می تواند اطلاعاتی را درباره موفقیت دوره جاری هم در ایجاد عملکرد دوره جاری و هم فرصت هایی رشد برای آتی فراهم نماید. دیگر، امکان تغییر نحوه محاسبه استهلاک دارایی های جدید بکارگرفته شده می باشد. نتیجه “ارزش فعلی” استهلاک کسر شده در تطبیق بین مدل تصمیم گیری سرمایه گذاری با مدلی که متعاقبأ جهت ارزیابی عملکرد مالی می باشد، بهتر خواهد نمود. در نهایت، همانطور که در متن بحث گردید، برای اهداف ارزیابی عملکرد، ممکن است که، استفاده از مقادیر سود باقی مانده چند ساله را نسبت به نرخ بازده سرمایه گذاری انتخاب نماییم.
19-33. قیمت گذاری انتقالی، تصمیم گیری. شرکت تولیدی Daniel که تجهیزات ورزشی تولید می کند، شامل چندین بخش عملیاتی می باشد. بخش A تصمیم دارد که از بیرون از شرکت مواد خریداری کند زیرا بخش B اطلاع داده است که قیمت فروش این بخش برای مواد مشابه را به 200 دلار افزایش خواهد داد. اطلاعات برای بخش A و B به شرح زیر است.
قیمت بیرونی مواد | 150 دلار |
خرید سالانه ی بخش A | 10000 واحد |
هزینه ی متغیر بخش B برای هر واحد | 140 دلار |
هزینه های ثابت بخش B برای هر سال | 1250000 دلار |
ظرفیت استفاده شده ی بخش B | 100% |
مطلوب است:
اگر بخش A از بیرون از شرکت خرید کند آیا برای شرکت منفعت دارد؟ فرض کنید که بخش B نتواند موادش را به خریداران بیرونی بفروشد.
اگر بخش B مواد را برای بخش A تولید نکند، می تواند در هزینه های ثابت خود 200000 دلار صرفه جویی کند، آیا بخش A باید از بازار بیرون خرید کند؟
شرایط قسمت اول سوال را در نظر بگیرید، اگر ارزش بازار بیرون 20 دلار سقوط کند (کاهش یابد)، آیا بخش A باید از بیرون خریداری کند؟ توضیح دهید.
پاسخ:
در مورد خرید بخش A از دیدگاه کلی شرکت( شرکت به عنوان یک کل) تصمیم گیری می شود:
هزینه های خرید از بیرون | 10000 × 150 $ | 1500000 |
منهای: صرفه جویی در هزینه های متغیر بخش B | 10000 × 140 | 1400000 |
خالص هزینه (منفعت) با خرید از بیرون | 100000 دلار |
با فرض اینکه بخش B هیچ فروشی به بیرون ندارد و این که 1250000 دلار هزینه های ثابت بخش B از تصمیم گیری تاثیر نمی پذیرد، بخش A باید از بخش B در درون شرکت خرید کند، که برای کل شرکت منفعت دارد.
همان طور که در بالا آمد، اما علاوه بر آن اگر بخش A از بیرون خرید کند، بخش B 200000 دلار اضافه صرفه جویی می کند.
هزینه های خرید از بیرون | 10000 × 150 $ | 1500000 |
منهای: صرفه جویی در هزینه های متغیر بخش B | 10000 × 140 | 1400000 |
منهای: صرفه جویی در انتقال مواد بخش B | 200000 | |
خالص هزینه (منفعت) برای خرید بیرونی بخش A | (100000) دلار |
به علاوه صرفه جویی در بخش B به این معناست که هم اکنون، بخش A باید از بیرون خرید کند.
با فرض این که قیمت بیرونی از 150 دلار به 130 دلار کاهش یابد:
هزینه های خرید از بیرون | 10000 × 130 $ | 1300000 |
منهای: صرفه جویی در هزینه های متغیر بخش B | 10000 × 140 | 1400000 |
خالص هزینه (منفعت) برای خرید بیرونی بخش A | (100000) دلار |
بخش A باید از بیرون خرید کند.
P= 150P=200V=140بخش B در 100% ظرفیت |
A |
B |
O/S |
34-19 قيمت گذاري انتقالي ؛ تصميم گيري.
با استفاده از اطلاعات قسمت 1 تمرين 33-19 فرض كنيد كه بخش B مي تواند 10000 واحد به خارج از شركت بفروشد، با قیمت 210 دلار براي هر واحد و هزينه هاي متغير بازاريابي 8 دلار برای هر واحد. آيا بخش B بايد به خارج بفروشد يا به بخش A ؟ توضيح دهيد.
پاسخ:
هزینه های خرید از بیرون | 10000×150$ | 1500000 دلار |
منهای: صرفه جویی در هزینه های متغیر | 10000×140$ | 1400000 |
خالص هزینه (منفعت) | 100000 دلار | |
فروش بخش B به سایر مشتریان | 10000× 210$ | 2100000 |
منهای: هزینه های متغیر تولیدی | 10000× 140$ | 1400000 |
منهای: هزینه های متغیر بازاریابی | 10000× 8$ | 80000 |
حاشیه ی فروش روی فروش بیرونی بخش B | 620000 دلار | |
خالص منفعت برای خرید از بیرون | 520000 دلار |
برای شرکت به عنوان یک مجموعه کل بهتر است که بخش A از بیرون خرید کند، زیرا حاشیه ی فروش برای فروش بیرونی بخش B (620000 دلار) بیش تر از مازاد هزینه های تولید داخلی روی قیمت خرید خارجی است (100000 دلار).
به اهمیت ظرفیت کامل در بخش فروش توجه داشته باشید. به دلیل آنکه بخش B در ظرفیت کامل است، بخش B باید انتخاب کند که بهتر است به داخل بفروشد یا بیرون. اگر ظرفیت مازاد کافی وجود داشته باشد، بخش B می تواند هر دو فروش را انجام دهد.
P= 150P=210V=140P=210V= 148 |
A |
B |
O/S |
O/S |
19-35 قیمت فروش هدف ،بازده سرمایه گذاری
پریفرد پروداکت که یک تولید کننده دوچرخه می باشد از حجم عادی به عنوان مبنایی برای قیمت گذاری استفاده کرد. و آن بدین صورت است که قیمت ها بر مبنای پیش بینی های حجم بلند مدت تعیین شده و سپس این قیمتها صرفأ با تغییرات زیاد در نرخ پرداختها یا قیمت مواد تعدیل می گردد.
اطلاعات زیر داده شده است
300دلار در هر واحد | مواد،دستمزد و دیگر هزینه های متغیر |
200000دلار در سال | هزینه های ثابت |
20% | بازده سرمایه گذاری مورد انتظار |
1500واحد در سال | حجم عادی |
800000دلار | سرمایه گذاری(میانگین کل دارایی ها) |
خواسته ها:
1-چه قیمت فروشی برای رسیدن به نرخ20%ROI مورد انتظار ، نیاز است؟
2- با استفاده از قیمت فروش تعیین شده در سوال1 به ترتیب برای حجم فروش 2000و1000واحد نرخ ROI چند خواهد بود؟
جواب:
1-بازده سرمایه گذاری ها=سرمایه گذاری(میانگین کل دارایی ها)/سود عملیاتی
20%=800000/160000
200000 | هزینه های ثابت در هر سال | |
450000 | 300*1500 | هزینه های متغیر |
160000 | سود عملیاتی مورد نظر | |
810000 | درامد |
قیمت تعیین شده برای هر واحد باید540دلار باشد
540=1500/810000
2-داده ها بر حسب1000می باشند
1000 | 2000 | 1500 | واحد |
540 | 1080 | 810 | درامد(540دلاربرای هرواحد) |
300 | 600 | 450 | هزینه های متغیر |
200 | 200 | 200 | هزینه های ثابت |
500 | 800 | 650 | کل هزینه ها |
40 | 280 | 160 | سودعملیاتی مورد نظر |
5%(40/800) | 30%(280/800) | 20%(160/800) | ROI |
توجه داشته باشید که تغییر در سود از تغییر در درامد هاپیروی می کند، که این مساله توسط اهرم عملیاتی- که در فصل 9تعریف و توضیح داده شد- قابل پیش بینی می باشد. حاصل ضرب اهرم عملیاتی دردرصد تغییرات فروش می شود درصد تغییرات در سود. بنابراین نرخ اهرم عملیاتی بزرگ تر، اثر بیشتری برسود و ROI حاصل از درصد تغییرات مشخص فروش می گذارد. این تمرین یک فرصت برای بررسی مجدد ارتباط بین حجم وسود فراهم می سازد. که در فصل9 مورد بررسی قرارگرفت. تصویر زیر رامشاهده کنید.
اهرم عملیاتی = حاشیه فروش/سود عملیاتی = ($810 – $450)/$160 = 2.25
تغییر درسود = اهرم عملیاتی x % تغییر در درامد = 2.25 x 33.33% = 75%
% تغییر در سود:
واحد باشد2,000اگر حجم : ($280 – $160)/$160 =75%
واحد باشد1,000اگر حجم: ($160 – $40)/$160 =75%
% تغییر درROI:
اگر حجم 2000واحد باشد: (35% – 20%)/20% =75%
اگر حجم 1000واحد باشد: (20% – 5%)/20% =75%
همچنین:
20% ROI x (1 + 0.75) = 35% ROI
و 20% ROI x (1 – 0.75) = 5% ROI
19-36. بازده سرمایه گذاری ROI ، بازده فروش و گردش دارایی ها. شرکت Roberts نتایج مالی زیر را برای سال های 2010 تا انتهای 2012 برای سه بخش منطقه ای خود دارد:
2012 2011 2010 درآمد
$26,000 $22,000 $15,000 جنوب غربی
7,000 7,200 6,600 غرب میانه
13,300 12,800 12,500 جنوب شرقی
$46,300 $42,000 $34,100 جمع
سود خالص عملیاتی
$ 1,400 $ 1,200 $ 1,100 جنوب غربی
1,550 1,500 1,250 غرب میانه
1,600 1,200 900 جنوب شرقی
4,560 $ 3,900 $ 3,250 جمع
میانگین کل دارایی ها
$16,500 $14,000 $14,000 جنوب غربی
4,200 4,200 4,200 غرب میانه
5,600 5,600 5,300 جنوب شرقی
$26,300 $23,500 $23,800 جمع
مطلوب است: بازده ی فروش (ROS)، گردش دارایی ها (AT) و بازده سرمایه گذاری (ROI) را برای هر بخش و برای شرکت به عنوان یک کل، برای هر سه سال 2010، 2011 و2012 محاسبه کنید.
پاسخ: ROI، بازده ی فروش (ROS) و گردش دارایی ها
درآمد | 2010 | 2011 2012 | ||||||||
جنوب غربی | $ 15,000 | $ 22,000 | $ 26,000 | |||||||
غرب میانه | 6,600 | 7,200 | 7,000 | |||||||
جنوب شرقی | 12,500 | 12,800 | 13,300 | |||||||
جمع | $ 34,100 | $ 42,000 | $ 46,300 | |||||||
سود خالص عملیاتی | ||||||||||
جنوب غربی | $1,100 | $1,200 | $1,400 | |||||||
غرب میانه | 1,250 | 1,500 | 1,550 | |||||||
جنوب شرقی | 900 | 1,200 | 1,600 | |||||||
جمع | $ 3,250 | $ 3,900 | $ 4,550 | |||||||
میانگین کل دارایی های | ||||||||||
جنوب غربی | $14,000 | $ 14,000 | $ 16,500 | |||||||
غرب میانه | 4,200 | 4,200 | 4,200 | |||||||
جنوب شرقی | 5300 | 5,600 | 5,600 | |||||||
جمع | $ 23,500 | $ 23,800 | $ 26,300 | |||||||
بازده ی فروش (ROS) | ||||||||||
جنوب غربی | 7.3% | 5.5% | 5.4% | |||||||
غرب میانه | 18.9% | 20.8% | 22.1% | |||||||
جنوب شرقی | 7.2% | 9.4% | 12.0% | |||||||
شرکت | 9.5% | 9.3% | 9.8% | |||||||
گردش دارایی ها | ||||||||||
جنوب غربی | 1.071 | 1.571 | 1.576 | |||||||
غرب میانه | 1.571 | 1.714 | 1.667 | |||||||
جنوب شرقی | 2.358 | 2.286 | 2.375 | |||||||
شرکت | 1.451 | 1.765 | 1.760 | |||||||
بازده ی سرمایه گذاری (ROI) | ||||||||||
جنوب غربی | 7.9% | 8.6% | 8.5% | |||||||
غرب میانه | 29.7% | 35.7% | 36.8% | |||||||
جنوب شرقی | 17.0% | 21.5% | 28.5% | |||||||
شرکت | 13.8% | 16.4% | 17.3% | |||||||
19-37 نرخ بازده سرمایه- معیارهای متفاوت برای کل دارائی ها
شرکتBenjamin Joseph اطلاعات مالی زیر را برای سال2010برای سه بخش جغرافیایی خود در اختیار دارد:
هزینه جاری | هزینه تاریخی | ||||
ارزش تسویه | بهای جایگزینی | ارزش ناخالص دفتری | خالص ارزش دفتری | درآمد عملیاتی | منطقه جغرافیایی |
350000$ | 990000$ | 45000$ | 225000$ | 55000$ | شمال اقیانوس اطلس |
445000 | 380000 | 310000 | 289000 | 44000 | میانه اقیانوس اطلس |
980000 | 650000 | 166000 | 115000 | 33000 | جنوب اقیانوس اطلس |
خواسته ها:
-بازده فروش سال2010 را برای هر بخش را حساب کنید. فروشها در شمال،میانه،جنوب اقیانوس اطلس به ترتیب 2,350,000$،1,450,000$و500,000$است.گردش دارایی وROI(بازده سرمایه)را برای هر چهار معیار سرمایه گذاری محاسبه کنید.
جواب:
ارزش تسویه | هزینه جایگزینی | ارزش ناخالص دفتری | ارزش خالص دفتری | درآمد عملیاتی | فروش | |
350000$ | 990000$ | 450000$ | 225000$ | 55000$ | 2,350,000$ | شمال اقیانوس اطلس |
445000 | 380000 | 310000 | 289000 | 44000 | 1,450,000 | میانه اقیانوس اطلس |
980000 | 650000 | 166000 | 115000 | 33000 | 500,000 | جنوب اقیانوس اطلس |
بازده فروش | ||||||
2.34% | شمال اقیانوس اطلس | |||||
3.03% | میانه اقیانوس اطلس | |||||
6.60% | جنوب اقیانوس اطلس | |||||
گردش دارایی | ||||||
6.71 | 2.37 | 5.22 | 10.44 | شمال اقیانوس اطلس | ||
3.26 | 3.82 | 4.68 | 5.02 | میانه اقیانوس اطلس | ||
0.51 | 0.77 | 3.01 | 4.35 | جنوب اقیانوس اطلس | ||
بازده سرمایه | ||||||
15.70% | 5.55% | 12.21% | 24.43% | شمال اقیانوس اطلس | ||
9.88% | 11.57% | 14.18% | 15.21% | میانه اقیانوس اطلس | ||
3.37% | 5.08% | 19.87% | 28.71% | جنوب اقیانوس اطلس |
19-38 سود اقتصادی و بهرهوری کارکنان، صنعت خدمات
اخیراً مقاله ای در مجله “ Harvard Business Review“ یک روش جدید برای محاسبه سود اقتصادی که بیشتر مناسب شرکتهای خدماتی و دیگر شرکتهای نیروی انسانی گرا(کاربر) است،را ارائه نمود. این روش اینگونه است که به جای تمرکز بر روی سرمایهگذاری و بازده سرمایهگذاری، باید بر روی بهرهوری کارکنان، که هم باعث ایجاد درآمد و هم کاهش هزینهها میشود، تمرکز شود. این روش بدین صورت است که در ابتدا سود اقتصادی به روش مرسوم محاسبه میشود، لیکن از مالیات چشمپوشی می شود. بنابراین سود اقتصادی، قبل از مالیات بوده و به شرح زیر است:
هزینه سرمایه-سود عملیاتی=سود اقتصادی
فرض کنید اطلاعات زیر مربوط به هتل زنجیرهای است که از روشها و متدهای جدید بهره میگیرد:
شرکت دارای 100میلیون دلار سود عملیاتی، 1میلیارد دلار سرمایهگذاری و نرخ هزینه سرمایه آن 5%است. پس میتوان گفت که هزینه سرمایه آن 50میلیون دلار و سود اقتصادی آن 50میلیون دلار است.
محاسبات مربوطه در قسمت1 آورده شده است:
قسمت1: سود اقتصادی( ارقام به هزار دلار به جز نرخ هزینه سرمایه)
درآمد عملیاتی 500000 دلار
هزینههای عملیاتی:
هزینه پرسنل 300000
دیگر هزینهها 100000 ( 400000)
100000دلار400000 دلار1000000دلار5% |
50000 دلار |
سودعملیاتی
سودعملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل(100000+300000)
سرمایهگذاری
نرخ هزینه سرمایه
هزینه سرمایه
سود اقتصادی(هزینه سرمایه- سود عملیاتی) 50000 دلار
قسمت2: سود اقتصادی محاسبه شده با استفاده از بهرهوری کارکنان
تعداد کارکنان 10000 نفر
بهرهوری کارکنان:
سود عملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل به ازای هر کارمند(10000÷400000) 40 دلار
هزینه سرمایه به ازای هر کارمند (10000÷50000) (5)
35دلار(30) |
بهرهوری کارکنان(به ازای هر نفر)
هزینه پرسنل به ازای هر کارمند(10000÷300000)
سود اقتصادی هر کارمند(هزینه-بهرهوری) 5 دلار
سود اقتصادی کل(10000×5) 50000 دلار
توجه: همهی اعداد به هزار دلار هستند به جز تعداد کارکنان
گام بعدی این است که به تجزیه سود اقتصادی با استفاده از بهرهوری کارکنان بپردازیم. برای این کار ما در ابتدا سود عملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل (OPBP) را محاسبه میکنیم:
هزینههای پرسنل+سود عملیاتی= سود عملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل
300000+100000= 400000 دلار
بعد از آن، هزینه سرمایه به ازای هر کارمند را از سود عملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل به ازای هر کارمند کسر کرده تا بهرهوری بدست آید.
برای این مثال از آنجا که 10000 کارمند وجود دارد، سود عملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل (OPBP) هر کارمند برابر با40000دلار(10000÷400000000)، هزینه سرمایه به ازای هر کارمند 5000 دلار است، بنابراین بهرهوری هر کارمند 35000 دلار (5000-40000) است. در گام بعدی هزینه پرسنل به ازای هر کارمند محاسبه میشودکه 30000دلار(10000÷300000000) است و از تفریق آن از مبلغ بهرهوری، سود اقتصادی به ازای هر کارمند بدست میآید که مبلغ آن 5000 دلار(30000-35000) است. سود اقتصادی کل کارکنان هم 50000000 دلار است.
تجزیه سود اقتصادی با استفاده از بهرهوری کارکنان و هزینههای پرسنل به ازای هر کارمند تدابیری را فراهم میکند که هتل زنجیرهای بتواند دیگر هتلهای زنجیرهای را محک بزند. همچنین روشی برای اندازهگیری مستقیم از سود است مبنی بر اینکه هر کارمند نسبت به هزینهای که ایجاد کرده، چقدر مولد درآمد بوده است. اندازهگیری درآمد و هزینه پرسنل به ازای هر کارمند بطور گسترده در بیمارستانها، خدمات بهداشت و درمان و دیگر صنایع خدماتی نیروی انسانی گرا استفاده میشود.
Felix Barber and Rainer Strack منبع: ” اقتصادهای تعجبآور از کسبوکار مردم” بررسی کسب و کار هاروارد- ژوئن2005- ص 90-81
خواسته:
با استفاده از روش فوق، و با فرض اینکه یک مراکز مراقبت در منزل زنجیرهای ، دارای15000 نفر کارمند و نرخ هزینه سرمایه آن 6% است و اطلاعات زیر مربوط به آن است:
درآمد 600000 دلارهزینههای عملیاتی:هزینههای پرسنل 360000 دلاردیگر هزینهها 150000 دلار (510000)سود عملیاتی 90000 دلارسرمایهگذاری 1000000 دلارمیزان بهرهوری هر کارمند، هزینه پرسنل هر کارمند و سود اقتصادی هر کارمند را محاسبه نمایید.پاسخ:سود اقتصادی و بهرهوری کارکنان، صنایع خدماتیبهرهوری به ازای هر کارمند26000 دلار و هزینه هر کارمند 24000 دلار است از اینرو سود به ازای هر کارمند 2000 دلار و کل سود نیز 30000000 دلار است. |
قسمت1: سود اقتصادی( ارقام به هزار دلار به جز نرخ هزینه سرمایه)
درآمد عملیاتی 600000 دلار
هزینههای عملیاتی:
هزینه پرسنل 360000
دیگر هزینهها 150000 ( 510000)
90000دلار450000 دلار1000000دلار6% |
60000 دلار |
سودعملیاتی
سودعملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل(90000+360000)
سرمایهگذاری
نرخ هزینه سرمایه
هزینه سرمایه
سود اقتصادی(هزینه سرمایه- سود عملیاتی) 30000 دلار
قسمت2: سود اقتصادی محاسبه شده با استفاده از بهرهوری کارکنان
تعداد کارکنان 15000 نفر
بهرهوری کارکنان:
سود عملیاتی قبل از کسر هزینه پرسنل به ازای هر کارمند(15000÷450000) 30 دلار
هزینه سرمایه به ازای هر کارمند (15000÷60000) (4)
26 دلار |
بهرهوری کارکنان(به ازای هر نفر)
هزینه پرسنل به ازای هر کارمند(15000÷360000) (24) سود اقتصادی هر کارمند(هزینه-بهرهوری) 2 دلار
سود اقتصادی کل(15000×2) 30000 دلار
درآمد به ازای هر کارمند(15000÷600000) 40دلار
19 – 39 قانون قیمت گذاری انتقال عمومی
گلندال منیوفکچرینگ از دو بخش ساخت و مونتاژ تشکیل شده است. قطعات منتقل شده بین این دو بخش تحت یک قیمت انتقالی از پیش تعیین شده ثبت می شوند. هزینه های استاندارد متغیر تولید به ازای هر واحد در بخش ساخت
500 دلار است . در حال حاضر، این بخش در حال کاردر ظرفیت تعیین شده می باشد. بخش ساخت تخمین می زند که هر واحد محصول تولیدی می تواند در بازار خارجی به 650 دلار فروش برسد. محصول مورد نظرما به عنوان یک نوع کالای عمومی ، بدون هیچ گونه ویژگی ها ویا خصایص متمایزکننده است.
خواسته ها:
1 – قیمت گذاری انتقالی چه نقشی را بازی می کند ؟ چرا قیمت انتقالی مورد نیاز است؟
2 –با استفاده ازقوانین قیمت گذاری انتقالی ارائه شده در این فصل، قیمت انتقالی مناسب را تعیین نمایید.
چرا (به چه دلیل) مقدار محاسبه شما قیمت انتقالی مناسب است؟
3 – اگر بخش ساخت ظرفیت اضافه داشته باشد، چه می شود؟ چطور آن قیمت انتقالی تعیین شده را تغییر خواهد داد؟ چرا مقداری که شما تعیین نموده اید به عنوان قیمت انتقالی مناسب لحاظ می گردد؟
4 – آیا جنبه های منفی استفاده قانون عمومی قیمت گذاری انتقالی برای تعیین قیمت انتقالی در انتقالات داخلی وجود دارد؟
جواب :
1 – قیمت انتقال نشان دهنده مقدار هزینه ایی است که یک بخش(قسمت) از سازمان از بخش (قسمت) دیگری از همین سازمان بابت خدمات و محصولات داخلی انتقالی، مطالبه می کند.
قیمت انتقالی، مطابق نقش های زیر مورد استفاده قرار می گیرد:
الف) آنها اطلاعات قیمتی (برای مثال؛ ورودی ها) را برای ارزیابی عملکرد مالی مراکز سود و مراکز سرمایه گذاری فراهم می کند. در نبود چنین اطلاعات قیمتی در مورد مبادلات داخلی، هیچ راهی برای ارزیابی “درآمد” تولید شده توسط این بخش های سازمان وجود ندارد. به عبارت دیگر، ما قادربه محاسبه معیارهای عملکرد مالی مانند ROI، RI، و یا ارزش افزوده اقتصادی (EVA ) نخواهیم بود.
ب) آنها سیگنال هایی را به واحدهای داخلی در موقعی که ، فروش به بخش داخلی نسبت به فروش به خارج از شرکت برای کلیت شرکت بهتر است، فراهم می نمایند.
ج) آنها مبنایی را برای افزایش جریان وجه نقد پس از کسر مالیات ( در محدوده مجاز توسط قانون ) به وسیله کمکی که با به حداقل رساندن مالیات بر درآمد صورت می پذیردفراهم می نمایند. ( و در مفهوم بین المللی ، تعرفه ها و عوارض واردات).
د) آنها در مدیران بخش ها برای بکار بردن تلاش های زیاد، ایجاد انگیزه می کنند .بنابراین، قیمت انتقالی باید به بخش ها برای تولید موثر انگیزه دهد، قیمت انتقالی باید به بخش خریدار برای به دست آوردن و استفاده از کالا و خدمات خریداری شده داخلی به طور موثر انگیزه دهد.
2 – قانون قیمت گذاری انتقالی عمومی ارائه شده در این فصل مطابق با تعریفی که از “هزینه های مربوط،” در فصل 11 از متن، که دانشجویان با آن مواجه شدند، می باشد. به این معنا که یکی از خصوصیات “هزینه های مربوط” : هزینه های خارج از کنترل + هزینه های فرصت می باشد. این قانون قیمت گذاری انتقالی به طور کلی نشان می دهد که، چه زمانی یک انتقال داخلی از دیدگاه سازمان به عنوان یک کل، باید انجام شود. به طور جایگزین از قانون قیمت گذاری انتقالی عمومی می توان کمک گرفت برای اینکه مطمئن شویم که همسویی اهداف در میان مدیران بخش های یک سازمان وجود دارد. توجه داشته باشید که اگر بخش تولید زیر ظرفیت تولید باشد، هزینه فرصت انتقالات داخلی به احتمال زیاد صفر است.
در وضعیت کنونی، ما باید:
انتقال قیمت:
هزینه های نهایی هر واحد = 500 دلار
هزینه فرصت در هر واحد = 150 دلار = 500 – 650
انتقال قیمت = 650 دلار
در این قیمت، بخش ساخت (به عنوان مثال، عرصه کننده) باید بین فروش داخلی و فروش خارجی بی تفاوت باشد ، همانند بخش مونتاژ (به عنوان مثال، خریدار). وضعیت سود شرکت درحالت کلی می تواند تحت تاثیر تصمیمات موقعیتی دو مدیر بخش قرار نمی گیرد. بنابراین، استفاده از قانون قیمت گذاری انتقالی (الف) استقلال داخلی بخش ها را حفظ می کند و (ب) “سیگنال” مناسب برای تصمیم گیرندگان داخلی فراهم می کند.(به عنوان مثال، خریداران و فروشندگان)
3 – اگر بخش ساخت (به عنوان تولیدکننده) ظرفیت مازاد داشته باشد ، این بدان معنی است که هزینه فرصت در هر گونه نقل و انتقال داخلی صفر خواهد بود. بنابراین، قیمت انتقالی ، به طور کلی به وسیله قانون قیمت گذاری انتقالی مشخص می شود :
قیمت انتقالی = هزینه های افزایشی هر واحد + هزینه فرصت هر واحد
500دلار = 500 دلار + 0
در این قیمت، بخش مونتاژ(به عنوان خریدار) باید برای خرید داخلی برانگیخته شود، در نتیجه باعث صرفه جویی در پول برای کل شرکت می گردد. بخش ساخت (به عنوان تولید کننده ) باید در قیمت 500 دلار، میان انتقال داخلی و خارجی محصول بی تفاوت باشد. به این ترتیب، قیمت انتقالی واقعی، برای تحریک انتقال داخلی، ممکن است مقدار کمی بالاتر از 500 دلار باشد . این به خاطر وضعیتی است که ما قانون قیمت گذری انتقالی عمومی را برای تعیین حداقل قیمت انتقالی از دید فروشنده بیان نمودیم.
4 – همانطور که انتظار می رود، قانون عمومی قیمت گذاری انتقالی ، به مفهوم ماقعی کار می کند به گونه ایکه به عنوان یک مدل امکان تصمیم گیری را با استفاده از اطلاعات اقتصادی فراهم می کند. موضوع اصلی برای اجرای قانون براورد هزینه فرصت است.
تحت یک بازار کاملأ رقابتی (همانطور که در این تکلیف مفروض است) ممکن است خیلی مشکل نباشد. با این حال، تحت شرایط دیگر بازار، ما می دانیم که تقاضا تا حدودی تابعی از مقدار فروش است، هم فروش داخلی و هم فروش خارجی. (به عبارت دیگر، فعل و انفعالات تقاضا است که تلاش های ما برای برآورد هزینه فرصت در ارتباط با انتقالات داخلی پیچیده کرده است) علاوه بر این، کاربرد این قانون به طور کلی ممکن است غیر ممکن (یا، حداقل دشوار) باشد در صورتی که کالا یا خدمت مورد سوال منحصر به فرد باشد (به طوری که برآورد قیمت بازار خارجی، نیازدارد به برآورد هزینه فرصت نقل و انتقالات داخلی). در نهایت، ممکن است هیچ بازار خارجی برای کالا یا خدمات منتقل شده داخلی، وجود نداشته باشد. در هر یک از این شرایط، شرکت مورد نظر ممکن است به یکی دیگر از مکانیسم های قیمت گذاری انتقال مورد بحث در فصل روی آورد.
مسائل
19-40 نرخ بازده سرمایه گذاری، معیارهای متفاوتی برای جمع دارایی ها)1
شرکت تولیدی ردی، دارای 2 بخش (قسمت) است که هر کدام تاسیسات ساخت خود را دارند. سیستم حسابداری اطلاعات زیر را برای سال 2010 گزارش کرده است:
بخش محصولات مراقبت از سلامتی
صورت حساب سود و زیان
برای سال منتهی به 31 دسامبر2010 ارقام به هزار دلار
درامد ها 600دلار
هزینه های عملیاتی (470)
سود عملیاتی 130
بخش لوازم آرایشی
صورت حساب سود و زیان
برای سال منتهی به 31 دسامبر2010 ارقام به هزار دلار
درامد ها 600
هزینه های عملیاتی (400)
سود عملیاتی 200
شرکت عمر مفید هر یک از تاسیسات را 15 سال براورد کرده است. تا پایان سال 2010 تاسیسات بخش مراقبت از سلامتی 4 سال کار کرده اند.در حالی که تاسیسات بخش لوازم ارایشی 6 سال کار کرده اند. هر یک از تاسیسات دارای بهای تمام شده مشابهی هستند و عمر مفید هر دوی تاسیسات 15 سال است و بدون ارزش اسقاط. شرکت با استفاده از روش خط مستقیم دارایی ها را مستهلک میکند. همچنین هزینه استهلاک سالانه هر بخش 70000 دلار است. تنها دارایی غیر جاری (بلند مدت) برای هر دو بخش ،همین تاسیسات است. مبلغ دارایی جاری برای هر بخش 300000 دلار است.
فهرست شاخص هزینه های ساخت و ساز، هزینه جایگزینی و ارزش تسویه برای این تاسیسات تولیدی، برای چند سال در زیر اورده شده است:
ارزش تسویه یا انحلال | ارزش تسویه یا انحلال | |||
ارایشی بهداشتی | مراقبت از سلامتی | هزینه جایگزینی | شاخص هزینه | سال |
800000 | 800000 | 1000000 | 80 | 2004 |
800000 | 800000 | 1000000 | 82 | 2005 |
700000 | 700000 | 1100000 | 84 | 2006 |
700000 | 600000 | 1150000 | 89 | 2007 |
800000 | 600000 | 1200000 | 94 | 2008 |
900000 | 600000 | 1250000 | 96 | 2009 |
1000000 | 500000 | 1300000 | 100 | 2010 |
خواسته ها:
1-(roi) را برای هر بخش، با استفاده از هزینه تاریخی دارایی های هر بخش (شامل دارایی های جاری) که به عنوان مبنای سرمایه گذاری هستند ،محاسبه کنید.نتایج را تفسیر نمایید..
را برای هر بخش محاسبه کنید، ترکیب براوردهای ارزش جاری به شرح زیر است:(roi)2-
الف- ناخالص ارزش دفتری (GBV) دارایی های غیر جاری( بلند مدت) به اضافه ارزش دفتری دارایی های جاری
ب- ناخالص ارزش دفتری دارایی های غیر جاری( بلند مدت) که با استفاده از شاخص هزینه های ساخت، به بهای جاری تعدیل شود ، بعلاوه ارزش دفتری دارایی های جاری.
ج-خالص ارزش دفتری دارایی های غیر جاری بلند مدت که با استفاده از شاخص هزینه های ساخت به بهای جاری تعدیل شود ، بعلاوه ارزش دفتری دارایی های جاری.
د-ارزش جاری جایگزینی دارایی های غیر جاری به اضافه ارزش دفتری دارایی های جاری.
ه- ارزش تسویه دارایی های غیر جاری به اضافه ارزش دفتری دارایی های جاری.
3-از محاسبات انجام شده در خواسته شماره 2 کدامیک را شما انتخاب میکنید برای الف- ارزیابی عملکرد مدیریت هر بخش و ب- تصمیم گیری در مورد اینکه کدامیک از بخشها سود اوری بیشتری برای کل شرکت دارد.
مزایا و معایب استراتژیک نتایج بدست امده در قسمت الف و ب برای شرکت چه هستند؟
جواب:
،معیارها یا رویکرد های مختلف برای کل دارایی هاroi
1-خالص ارزش دفتری دارایی های ثابت برای هر بخش
بخش مراقبت از سلامتی: 70 x 11 سال عمر مفید باقیمانده = 770
بخش ارایشی و بهداشتی: 70 x 9 سال عمر مفید باقیمانده = 630
با استفاده از هزینه تاریخی (بهای تمام شده) دارایی های بخش:roi
بخش مراقبت از سلامتی: 130/(770 + 300) = 12.15%
بخش ارایشی و بهداشتی: 200/(630 + 300) = 21.51%
براساس ROI محاسبه شده با استفاده از خالص ارزش دفتری دارایی های ثابت بخش ها( بعلاوه ارزش جاری ترازنامه ای دارایی های جاری) میتوان گفت که بخش آرایشی بهداشتی نسبت به بخش مراقبت از سلامتی سوداورتر است.
2-الف-ناخالص ارزش دفتری برای هر بخش:
بخش مراقبت از سلامتی 15 x 70 = 1,050 (استهلاک سالانه x عمر مفید)
بخش ارایشی و بهداشتی 15 x 70 = 1,050
ROI:
بخش مراقبت از سلامتی 130/(1,050 + 300) = 9.63%
بخش ارایشی و بهداشتی200/(1,050 + 300) = 14.81%
ب-
(ناخالص ارزش دفتری به بهای تاریخی) x (شاخص هزینه احداث در سال 2010/ هزینه احداث در سال ساخت دارایی)
بخش مراقبت از سلامتی 1,050 x (100/84) = 1,250
بخش ارایشی و بهداشتی 1,050 x (100/80) = 1,313
ROI:
بخش مراقبت از سلامتی 130/(1,250 + 300) = 8.39%
بخش ارایشی و بهداشتی 200/(1,313 + 300) = 12.40%
ج-
(خالص ارزش دفتری جاری دارایی های ثابت) x (شاخص هزینه احداث در سال 2010/ هزینه احداث در سال ساخت دارایی)
بخش مراقبت از سلامتی 770 x (100/84) = 917
بخش ارایشی و بهداشتی 630 x (100/80) = 788
ROI:
بخش مراقبت از سلامتی 130/(917 + 300) = 10.68%
بخش ارایشی و بهداشتی 200/(788 + 300) = 18.38%
د-
براساس ارزش جاری جایگزینی داراییهای ثابت ROI (بعلاوه ارزش دفتری دارایی های جاری):
بخش مراقبت از سلامتی 130/(1,300 + 300) = 8.125%
بخش ارایشی و بهداشتی 200/(1,300 + 300) = 12.500%
ه-
ROI براساس ارزش تسویه یا انحلال داراییهای ثابت (بعلاوه ارزش دفتری دارایی های جاری):
بخش مراقبت از سلامتی 130/( 500 + 300) = 16.25%
بخش ارایشی و بهداشتی 200/(1,000 + 300) = 15.38%
3-الف-بهترین معیار برای ارزیابی مدیریت، ارزش جایگزینی است. چرا که با مفهوم ارزش تداوم فعالیت برای سرمایه گذاری ها مطابقت دارد. هدف این است تا مبنایی برای سرمایه گذاری شناسایی گردد که به صورت عادلانه منعکس کننده ظرفیت تولیدی دارایی ها است. غالبا، خاالص ارزش دفتری بسیار سریعتر از قابلیت تولیدی دارایی ها، افت پیدا میکند و در نتیجه بازده سرمایه گذاری ایکه استفاده از دارایی های کهنه تر بدست می اید باعث ایجاد سود اوری اغراق امیز میشود( نه واقعی).
استفاده از ناخالص ارزش دفتری یا ارزش جاری باعث کاهش سوگیری ها در مورد بخشی میگردد که دارایی های قدیمیتری دارد. ناخالص ارزش دفتری و خالص ارزش دفتری ، با ارزش جاری سرمایه گذاری مطابقت ندارند. در حالیکه ناخالص ارزش دفتری نسبت به خالص ارزش دفتری ترجیح داده میشود( بدلیل انکه سوگیری ناشی از تفاوت در سن دارایی های واحد تجاری منتفی میشود). در صورتی که شرکت قصد واگذاری یکی از بخشها را داشته باشد، از ارزش انحلال استفاده میشود. در غیر این صورت از ارزش انحلال استفاده نمیشود. مزایای استفاده از ارزش جایگزینی منصفانه بودن ان است، بدلیل انکه ،بر خلاف ارزش دفتری خالص، در مورد دارایی های قدیمی تر سوگیری نمی کند و باعث ایجاد انگیزه است، چرا که منعکس کننده ارزش جاری دارایی ها و در نتیجه نشان دهنده ارزش سرمایه گذاری است که مدیر بکار میبرد. استفاده از شاخص هزینه احداث، بدلیل بهبود هر چه بیشتر ارزش دفتری ناخالص است و زمانی مفید است که قیمت منطقی از ارزش جایگزینی در دسترس نیست. زیرا مثلا دارایی ها خیلی تخصصی هستند و ارزش های جایگزینی بسیار بالا خواهد بود.
ب- ارزیابی بخش باید با استفاده از ارزش جایگزینی صورت گیرد به همان دلایلی که در قسمت بالا توضیح داده شده است.
تنها تفاوت مربوط به زمانی است که شرکت قصد واگذاری یا نقل مکان یکی از بخشها (یا هر دو را)داشته باشد که در این صورت ارزش انحلال مورد استفاده قرار میگیرد. مدیران ارشد همچنین میتوانند براساس (ROI)مبتنی بر ارزش انحلال به عنوان یک معیار مستقیم برای تصمیم گیری برای زمانیکه آیا شرکت یا بخشی از شرکت فروخته شود یا فروخته نشود استفاده کنند. بخش باید بازده مطلوبی از ارزش انحلال کسب کند ، وگرنه مدیران باید به فکر انحلال آن بخش باشند.
19-41. محاسبه ی ROI و RI و مقایسه ی نتایج.
صنایع Blackwoodتولید کننده قالب ماشین آلات است برای پاسخگویی به نیازهای گسترده اش اخیرا یکی از تامین کنندگان خود، شرکت Delta Steel را خریداری کرده است. برای حفظ شخصیت جداگانه ی Delta، شرکت Blackwood عملیات Delta را به عنوان یک مرکز سرمایه گذاری گزارش میکند. Blackwood بر تمام مراکز سرمایه گذاری اش بر اساس بازده سرمایه گذاری ROI نظارت میکند. پاداش مدیریت بر اساس ROI است و از تمام مراکز سرمایه گذاری انتظار میرود حداقل ده درصد بازده قبل از مالیات بر درآمد بدست آورند. ROI شرکت Delta از سال 2008 از 14 درصد به 18 درصد تغییر کرده است. شرکت به تازگی یک فرصت سرمایه گذاری جدید داشت که 13 درصد ROI به همراه دارد، با این حال بخش مدیریت مخالف سرمایه گذاری است، زیرا گمان می کند که این سرمایه گذاری ROI کلی بخش را کاهش میدهد.
صورت (گزارش) عملیاتی Delta برای سال 2010 به شرح زیر است. دارایی های عملیاتی بخش در پایان سال 2010 معادل با15000000 دلار بود. 5 درصد از مانده ی پایان سال2009 افزایش یافته است.
بخش Delta
صورت عملیاتی برای سال منتهی به
31 دسامبر 2010 ( سه صفر حذف شده است)
فروش 25000
بهای تمام شده ی کالای فروش رفته 16600
سود ناخالص 8400
هزینه های عملیاتی:
امور اداری 2340
فروش 3610
5950
سود عملیاتی 2450
مطلوبست:
1-معیارهای سنجش عملکرد زیر را برای بخش Delta در سال 2010 محاسبه کنید
الف-بازده متوسط سرمایه گذاری در داراییهای عملیاتی
ب-سود باقیمانده(RI) که بر مبنای متوسط دارایی های عملیاتی محاسبه شده است
2-صنایع Blackwoodکدام معیار سنجش عملکرد (ROI یاRI) را باید برای ایجاد انگیزه مناسب در هر بخش استفاده کند که بهترین منافع را برای شرکت داشته باشد؟ اگرRI به جای ROI به عنوان معیار سنجش عملکرد استفاده شود ،آیا به احتمال زیاد مدیریت Delta این فرصت سرمایه گذاری را می پذیرد؟توضیح دهید.
3-شما برای بخش Delta چه نوع معیار سنجش عملکرد استراتژیکی را به بخش Delta توصیه میکنید؟ توضیح دهید
پاسخ:
1-
الف
=
=
%73/16=
ب
=
714/985=
2- در این مورد سود باقیمانده انگیزه ی مورد نظر را برای مدیران محلی ایجاد می کند که سرمایه گذاری مورد نظر از طریق مدیریت ارشد انجام شود. اگر RI معیار سنجش عملکرد قرار بگیرد مدیریت Delta فرصت(سرمایه گذاری)را میپذیرد.
3-همانند بسیاری از سازمانها صنایع Blackwood باید از یک سیستم کنترل مدیریتی بهره بگیرد که صریحا به عوامل استراتژیک توجه کند. ارزیابی متوازن BSC روش مفیدی برای به انجام رساندن این هدف خواهد بود. BSC نه تنها عوامل مالی بلکه همچنین عوامل غیر مالی مانند پیشرفت روابط با مشتری، بهبود عملیات و بهبود در قابلیتهای (صلاحیت) کارکنان را در نظر می گیرد. ارزیابی متوازن در نتیجه یک مکمل مفید برای شاخص های مالی عملکرد مانند ROI یا RI خواهد بود.
در ارزیابی یک مرکز سرمایه گذاری، عملکرد باید تنها توسط عواملی که مدیریت میتواند آنها را کنترل کند اندازه گیری شود. این نه تنها شامل درآمدها، هزینه ها و دارایی های مورد استفاده در محاسبه ی ROI یا RI می شود بلکه همچنین عوامل اصلی موفقیت را شامل می شود که به احتمال زیاد هر دو نوع اطلاعات مالی و غیر مالی در ارزیابی متوازن را در بر می گیرد
19-42 نرخ بازده سرمایه گذاری و مسائل مربوط به انگیزه و هماهنگی اهداف
فرض کنید تجهیزات جدیدی (برای مثال:کامیون تحویل دهنده) به منظور استفاده در خدمات تحویل محصول (مانند یوپی اس و یا فدرال اکسپرس) می خرید. این تجهیزات برای بهبود خدمات تحویل و پاسخگویی به اهداف محیطی اخیر پذیرفته شده توسط شرکت مورد نیاز است. هزینه ی تجهیزات جدید 1000000 دلار است; عمر مفید مورد انتظار این دارایی ها 5 سال است. براورد ارزش اسقاط در پایان 5 سال صفرمی باشد. شرکت برای مستهلک کردن این دارایی ها در طول مدت 5 سال با استفاده از روش خط مستقیم مردد است. افزایش پیش بینی شده در درآمد عملیاتی ( قبل از کسر استهلاک) مربوط به استفاده از تجهیزات جدید 300000 دلار است. مالیات نادیده گرفته شده است.
خواسته ها:
یک جدول از ROI سال به سال مرتبط با این فرصت سرمایه گذاری ایجاد کنید.به منظور این محاسبات، مبنای سرمایه گذاری را (مخرج کسر ROI ) به عنوان میانگین ارزش دفتری خالص (NBV) دارایی در طول سال تعریف کنید.
جدول دوم را که ROI سال به سال برای این فرصت سرمایه گذاری را نشان می دهد ایجاد کنید با این فرض که مخرج محاسبات ROIبه عنوان ارزش دفتری ناخالص دارایی تحصیل شده تعریف شود.
چرا نتایج در قسمت 1 و 2 بالا متفاوت است؟ چه مسائل رفتاری به استفاده از قسمت 1 در برابر قسمت 2 در بالا مرتبط است ؟
استفاده از یک روش استهلاک تسریعی چه تاثیری می تواند در نتایج قسمت های 1 و 2 در بالا داشته باشد ؟ برای مثال، یک جدول از ROI سالانه با این فرض که از روش استهلاک مانده نزولی مضاعف استفاده شده است، ایجاد کنید.( فرض کنید یک تغییر به روش استهلاک خط مستقیم در سال 4 وجود دارد. بنابراین هزینه کل استهلاک در طول دوره 5 ساله باید 1000000 دلار باشد)
آیا بکارگیری معیار سود باقی مانده در عملکرد مالی، مسئله رفتاری مطرح شده در بالا را برطرف می کند؟ چرا یا چرا نه؟ برای گزینه های مشخص شده بالا در قسمت های 1،2 و 4 سود باقیمانده سال به سال برای این سرمایه گذاری، که مبتنی بر میانگین موزون هزینه سرمایه (wacc) 10درصد می باشد، نشان دهید.برای هر یک از چهارگزینه، هزینه بهره هر سال را براساس میانگین ساده از ارزش دارایی در آغاز سال و پایان سال بدست بیاورید.
جواب:
1: ROI سال به سال مبتنی بر میانگین ارزش دفتری خالص(NBV) سرمایه گذاری.
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | میانگین NBV دارایی | ROI مبتنی بر NBV |
1 | 300000 | 200000 | 100000 | 900000 | 11.11% |
2 | 300000 | 200000 | 100000 | 700000 | 14.29% |
3 | 300000 | 200000 | 100000 | 500000 | 20% |
4 | 300000 | 200000 | 100000 | 300000 | 33.33% |
5 | 300000 | 200000 | 100000 | 100000 | 100% |
2: ROI سال به سال مبتنی بر میانگین ارزش دفتری ناخالص(GBV) سرمایه گذاری.
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | میانگین GBV | ROI مبتنی بر GBV |
1 | 300000 | 200000 | 100000 | 1000000 | 10% |
2 | 300000 | 200000 | 100000 | 1000000 | 10% |
3 | 300000 | 200000 | 100000 | 1000000 | 10% |
4 | 300000 | 200000 | 100000 | 1000000 | 10% |
5 | 300000 | 200000 | 100000 | 1000000 | 10% |
3: این سوال با اثرات انگیزشی حاصل از بکار گیری یک روش برای اخذ تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری بلند مدت (DCF، همانطور که در فصل 12 بیان شد) و روش های مختلف برای ارزیابی عملکرد مالی بعدی تصمیم گیرنده و واحد عملیاتی( به عنوان مثال، ROI مبتنی بر داده های حسابداری تعهدی)سرو کار دارد. اگر میانگین ارزش دفتری خالص(NBV) به عنوان مبنایی برای اندازه گیری سطح سرمایه گذاری برای محاسبات ROI بکار رود، یک بی انگیزگی شدید برای مراکز سرمایه گذاری با دارایی های قدیمی تر به منظور سرمایه گذاری در امکانات و تجهیزات جدید وجود خواهد داشت. همانطور که در قسمت 1 نشان داده شد، با افزایش سالها ROI مبتنی برمیانگین ارزش دفتری خالص دارایی ها، افزایش سوداوری در طول زمان را نشان می دهد، تا حد زیادی به دلیل کاهش در مخرج محاسبات ROI است. به طور خلاصه، استفاده از میانگین ارزش دفتری خالص(NBV) موجب افزایش گمراه کنندگی ROI درطول زمان می شود، صرف نظر از اینکه آیا سوداوری (اقتصادی) واقعی در حال تغییر است. این اثر انگیزشی منفی، می تواند، به وسیله ی استفاده از ارزش های دفتری ناخالص(GBV) هنگام اندازه گیری سرمایه گذاری در محاسبات ROI ، تا حدودی بهبود پیدا کند.
4: ROI سال به سال، بر اساس میانگین NBV سرمایه گذاری و استهلاک تسریعی(DDB) ، با یک تعویض در استهلاک خط مستقیم در سال4:
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاکDDB | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | میانگین NBV دارایی | ROI مبتنی بر NBV |
0 | |||||
1 | 300000 | 400000 | (100000) | 800000 | (12.5%) |
2 | 300000 | 240000 | 60000 | 480000 | 12.55% |
3 | 300000 | 144000 | 156000 | 288000 | 54.17% |
4 | 300000 | 108000 | 192000 | 162000 | 118.52% |
5 | 300000 | 108000 | 192000 | 54000 | 355.56% |
جمع | 1500000 | 1000000 | 500000 |
ROI سال به سال، بر اساس ارزش دفتری ناخالص (GBV) سرمایه گذاری و استهلاک تسریعی DDB (با یک تعویض در استهلاک خط مستقیم در سال 4) :
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک DDB | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | میانگین GBV | ROI مبتنی بر GBV |
1 | 300000 | 400000 | (100000) | 1000000 | (10%) |
2 | 300000 | 240000 | 60000 | 1000000 | 6% |
3 | 300000 | 144000 | 156000 | 1000000 | 15.6% |
4 | 300000 | 108000 | 192000 | 1000000 | 19.2% |
5 | 300000 | 108000 | 192000 | 1000000 | 19.2% |
جمع | 1500000 | 1000000 | 500000 |
خلاصه:
نتایج فوق نشان می دهد که انحراف در مرتبط بااستفاده ازNBVدر مقابلGBV برای دارایی(سرمایه گذاری) اگر روش های تسریعی استهلاک( مثل DDB) بکار گرفته شود، برجسته تر است. دلیل این است که میزان کاهش در مخرج محاسبهROIبا سرعت بیشتری در حال کاهش است.
5: نتایج مالی سال به سال : سود باقیمانده(RI)
A: بکار گیری متوسط ارزش دفتری خالص دارایی بلند مدت به عنوان سرمایه گذاری، و استهلاک خط مستقیم( برای هر درخواست قسمت 1 در بالا)
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | کسر شود: هزینه سرمایه نسبت داده شده | سود باقیمانده |
1 | 300000 | 200000 | 100000 | 90000 | 10000 |
2 | 300000 | 200000 | 100000 | 70000 | 30000 |
3 | 300000 | 200000 | 100000 | 50000 | 50000 |
4 | 300000 | 200000 | 100000 | 30000 | 70000 |
5 | 300000 | 200000 | 100000 | 10000 | 90000 |
جمع | 1500000 | 1000000 | 500000 | 250000 | 250000 |
B: بکار گیری متوسط ارزش دفتری ناخالص دارایی بلند مدت به عنوان سرمایه گذاری، و استهلاک خط مستقیم( برای هر درخواست قسمت 2 در بالا)
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | کسر شود: هزینه سرمایه نسبت داده شده | سود باقیمانده |
1 | 300000 | 200000 | 100000 | 100000 | 0 |
2 | 300000 | 200000 | 100000 | 100000 | 0 |
3 | 300000 | 200000 | 100000 | 100000 | 0 |
4 | 300000 | 200000 | 100000 | 100000 | 0 |
5 | 300000 | 200000 | 100000 | 100000 | 0 |
جمع | 1500000 | 1000000 | 500000 | 500000 | 0 |
C: بکار گیری متوسط ارزش دفتری خالص دارایی بلند مدت به عنوان سرمایه گذاری، و استهلاک DDB( برای هر درخواست قسمت4(1) در بالا):
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک DDB | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | کسر شود: هزینه سرمایه نسبت داده شده | سود باقیمانده |
1 | 300000 | 400000 | (100000) | 90000 | (190000) |
2 | 300000 | 240000 | 60000 | 70000 | (10000) |
3 | 300000 | 144000 | 156000 | 50000 | 106000 |
4 | 300000 | 108000 | 192000 | 30000 | 162000 |
5 | 300000 | 108000 | 192000 | 10000 | 182000 |
جمع | 1500000 | 1000000 | 500000 | 250000 | 250000 |
D: بکار گیری متوسط ارزش دفتری ناخالص دارایی بلند مدت به عنوان سرمایه گذاری، و استهلاک DDB( برای هر درخواست قسمت4(2) در بالا):
سال | درامد قبل از استهلاک | هزینه استهلاک DDB | درامد عملیاتی بعد از استهلاک | کسر شود: هزینه سرمایه نسبت داده شده | سود باقیمانده |
1 | 300000 | 400000 | (100000) | 100000 | (200000) |
2 | 300000 | 240000 | 60000 | 100000 | (40000) |
3 | 300000 | 144000 | 156000 | 100000 | 56000 |
4 | 300000 | 108000 | 192000 | 100000 | 92000 |
5 | 300000 | 108000 | 192000 | 100000 | 92000 |
جمع | 1500000 | 1000000 | 500000 | 500000 | 0 |
همانطور که توسط نتایج بالا نشان داده شده، استفاده از اعداد سود حسابداری)به عنوان مثال، بر اساس تعهدی)در محاسبهROI موجب شروع به انحراف و سوگیری می شود و ممکن است باعث مشکلات انگیزشی شود. تنها در مورد نخست در بالا مدیراحتمالأ می تواند در پروژه ی موردنظر سرمایه گذاری کند. بازهم، مسئله اساسی وجود قطع ارتباط بین مدل مورد استفاده برای تصمیم گیران بلند مدت(برای مثال جریانهای نقدی تنزیل شده) و مدلی که متعاقبأ برای ارزیابی عملکرد مالی مورد استفاده قرار می گیرد می باشد. یک امکان، همانطور که در متن بحث شد، استفاده از”ارزش فعلی” استهلاک به عنوان راهی برای رسیدن به همگرایی بین دو مدل خواهد بود. درس مهم دیگر نیاز به تجزیه و تحلیل مکمل با اطلاعات غیر مالی در هنگام سرمایه گذاری بلند مدت و متعاقب آن ارزیابی عملکرد واقعی می باشد.
19-44. سود باقی مانده ، افق زمانی ارزیابی عملکرد.
همان طور که پنج گام فرآیند ارائه شده در ابتدای این فصل نشان داده شد، مسئله ای که مدیریت ارشد با آن رو به روست، انتخاب دوره ی زمانی مناسب برای ارزیابی عملکرد مالی مراکز سرمایه گذاری شرکت است. این تمرین نشان می دهد که چرا در ارتباط با سود باقی مانده ، مطلوب است که عملکرد مالی طی دوره ی زمانی چند ساله ارزیابی شود. نکته ی اصلی این است که با انجام این کار، مدیریت ارشد بهتر می تواند انگیزه ها و اهداف مدیران را با اهداف سازمان هم سو کند.
فرض کنید، همان طور که در فصل 12 آمده است، که شرکت شما از روش خالص ارزش فعلی (NPV) استفاده می کند تا فرصت های سرمایه گذاری را ارزیابی کند. به طور کلی به این معناست که یک پروژه ی سرمایه گذاری بلندمدت زمانی پذیرفته می شود که ارزش فعلی خالص جریان های نقدی آتی (بعد از مالیات) وقتی با میانگین موزون هزینه ی سرمایه(WACC)، تنزیل شده باشد، مثبت گردد. حقایق زیر, مربوط به یک فرصت سرمایه گذاری است که برای مدیر یکی از مراکز سرمایه گذاری در شرکت شما موجود است. هزینه ی مبلغ سرمایه گذاری شده , زمان صفر برابر با 800,000 دلار است، این مبلغ مربوط به یک دارایی با عمر 5 ساله و بدون ارزش بازیافتنی است که با استفاده از روش خط مستقیم (SL) مستهلک می شود. انتظار می رود سرمایه گذاری , جریان های نقدی ورودی را تا 300,000 دلار برای هر سال افزایش دهد. فرض کنید نرخ تنزیل برای محاسبه ی NPV و رقم سود باقی مانده ی سالانه، 10 درصد است.
مطلوب است:
یک برنامه ی زمانی تهیه کنید که اطلاعات جریان های نقدی سالانه, مبلغ سود عملیاتی سالانه و رقم سود باقی مانده ی سالانه را در برداشته باشد. NPVبرآورد شده برای سرمایه گذاری پیشنهاد شده چقدر است؟ ارزش فعلی (PV) برای جریان سود باقی مانده ی مورد انتظار حاصل از این سرمایه گذاری چیست؟
از دیدگاه رفتاری, مفهوم اصلی تجزیه و تحلیل انجام شده، در قسمت یک بالا، چیست؟
پاسخ:
NPVبرآورد شده از جریان های نقدی و NPV برآورد شده از سود باقی مانده : ارقام به دلار
دوره های زمانی (سال) | ||||||
0 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | |
سود باقی مانده (RI) : | ||||||
جریان نقدی ورودی | 300000 | 300000 | 300000 | 300000 | 300000 | |
منهای: استهلاک (SL) | 160000 | 160000 | 160000 | 160000 | 160000 | |
سود عملیاتی | 140000 | 140000 | 140000 | 140000 | 140000 | |
منهای: هزینه ی منتسب (10%) | 80000 | 64000 | 48000 | 32000 | 16000 | |
سود باقی مانده | 60000 | 76000 | 92000 | 108000 | 124000 | |
عامل PV(10%) | 0.909091 | 0.826446 | 0.751315 | 0.683013 | 0.620921 | |
PV از RI | 54545 | 62810 | 69121 | 73765 | 76994 | |
خالص ارزش فعلی(NPV)جریان سود باقی مانده 337235 دلار |
دوره های زمانی (سال) | ||||||
0 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | |
خالص ارزش دفتری(NBV) دارایی در ابتدای سال | 160000 | 160000 | 160000 | 160000 | 160000 | |
منهای: استهلاک (SL) | 800000 | 640000 | 480000 | 320000 | 160000 |
دوره های زمانی (سال) | ||||||
0 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | |
جریان نقدی | (800000) | 300000 | 300000 | 300000 | 300000 | 300000 |
عامل ارزش فعلی (PV) | 1.000000 | 0.909091 | 0.826446 | 0.751315 | 0.683013 | 0.620921 |
ارزش فعلی جریان نقدی | (800000) | 272727 | 247934 | 225394 | 204904 | 186276 |
خالص ارزشفعلی جریانهای نقدی | 337235 دلار |
مسئله ی اساسی نشان داده شده در محاسبات ارائه شده در قسمت یک بالا مربوط به اثرات تشویقی اندازه گیری عملکرد مالی ،مانند ROI و سود باقی مانده است. ما از فصل 12 می دانیم که به طور معمول، تصمیمات سرمایه گذاری بلند مدت بر مبنای جریان نقدی تنزیل شده (DCF) گرفته می شود. از سوی دیگر، به طور معمول، تجزیه و تحلیل مالی بعدی برای پروژه های سرمایه گذاری با استفاده از داده های حسابداری تعهدی انجام شود ، برای مثال ROI یا سود باقی مانده. این اختلاف مسئله ی ” تناسب هدف ” را مطرح می کند و بنابراین امکان تصمیم گیری کمتر از حد مطلوب (بهینه) را از دیدگاه سازمانی فراهم می کند. این مثال دو مورد زیر را نشان می دهد :
منافع استفاده از دیدگاه چند ساله برای اهداف ارزیابی عملکرد
مزایای استفاده از سود باقی مانده به عنوان شاخص عملکرد.
نشان دادیم که NPV جریان های نقدی دقیقا برابر با NPV سود باقی مانده ی محاسبه شده بود. فرضیه این است که اگر تصمیم گیران از NPV برای تصمیم گیری در مورد بودجه بندی سرمایه ای استفاده کنند، سپس با استفاده از سود باقی مانده ی چند ساله، عملکرد مالی بعدی را ارزیابی کنند، برای دستیابی به تناسب هدف کمک می کنند. ( همچنین مسئله ی 19-43 را ببینید)
19-45. قیمت گذاری انتقالی؛ تصمیم گیری.
شرکت PHoenix، یک شرکت ارتباطات تلفن همراه است که بخش های متعددی دارد. مدیریت هر بخش بر اساس سود عملیاتی بخش پاداش می گیرد. در حال حاضر بخشA تجهیزات تلفن همراه را از بازار (خارج از شرکت) می خرد و آنها را برای تولید سیستمهای ارتباطی استفاده می کند. بخشB تجهیزات تلفن همراه مشابه ای تولید می کند که به مشتریان خارج از شرکت می فروشد اما در حال حاضربه بخش A نمی فروشد. مدیر بخش A به مدیر بخشB طرحی، برای خرید تجهیزات از بخش B، پیشنهاد می کند. اگر بخش B تجهیزات مورد نظر بخش A را تولید کند، بخش B باید متحمل 60 دلار هزینه های متغیر تولیدی برای هر واحد شود.
اطلاعات مربوط به بخش B :
فروش 50000 واحد از تجهیزات به مشتریان بیرونی، قیمت هر واحد130$.
ظرفیت تولید فعلی 80%، و بخش می تواند در 100% عملیات انجام دهد
هزینه های متغیر تولیدی برای هر واحد 70$ است.
هزینه های متغیر بازاریابی برای هر واحد 8$ است.
هزینه ها ی ثابت تولیدی 580000$ است
سود هر واحد برای بخش A (با فرض اینکه قطعات از بیرون خریداری شده است، نه از بخش B) :
درآمد فروش | 320$ | |
هزینه های تولیدی: | ||
تجهیزات تلفن همراه | 80 | |
مواد دیگر | 10 | |
هزینه های ثابت | 40 | |
کل هزینه های تولیدی | 130 | |
سود ناخالص | 190 | |
هزینه های بازاریابی : | ||
متغیر | 35 | |
ثابت | 15 | |
کل هزینه های بازاریابی | 50 | |
سود عملیاتی برای هر واحد | 140$ |
مطلوبست:
بخش A می خواهد همه ی 25000 واحد را از بخشB با 75 دلار برای هر واحد بخرد. بخش B باید این پیشنهاد را بپذیرد یا نپذیرد؟ آیا پاسختان متفاوت خواهد بود اگر
الف) بخشA همه 25000 واحد مورد نیازش را فقط به یک تامین کننده سفارش دهد
ب) بخش A می تواند بپذیرد که بخشی از محموله از بخش B تامین شود
2- محدوده ی قیمت های انتقالی چیست که مدیران بخش ها ممکن است در مورد قیمت انتقالی نهایی مذاکره کنند؟ برای محدوده ای که شما ارائه می کنید، دلیل بیاورید ؟
پاسخ:
بخش B ظرفیت تولید 62500 واحد را دارد (0.80 / 50000). بخشA به 25000 واحد نیاز دارد که فروش بیرونی بخش B را به 37500 واحد محدود خواهد کرد، که موجب از دست دادن 125000 واحدی در فروش بیرونی است (50000-37500).
حاشیه ی فروش برای هر نوع از فروش برای بخش B به صورت زیر است:
به بیرون | به بخشA | |
قیمت فروش | 130$ | 75$ |
منهای: هزینه های متغیر هر واحد | 70 | 60 |
منهای: هزینه های متغیر بازاریابی | 8 | 0 |
حاشیه ی فروش | 52$ | 15$ |
الف: تعیین بهترین تصمیم (با فرض اینکه بخش A به همه 25000 واحد نیاز دارد):
بهترین تصمیم و به نفع بخش B این است که همه 25000 واحد را به بخش A نفروشد:
حاشیه ی فروش برای فروش 25000 واحد به بخش A :
375000 = 25000 × 15
حاشیه ی فروش از دست رفته برای نفروختن به مشتریان بیرونی :
650000 = 12500 × 52
زیان خالص عملیاتی بخش B برای فروش به بخش A :
275000 = 375000 – 650000
مدیر بخش B باید پیشنهاد را رد کند زیرا این پیشنهاد سود عملیاتی بخش B را 275000$ کاهش می دهد.
همچنین تصمیم بخش B که به داخل نفروشد، به نفع شرکت به عنوان یک مجموعه کل است. صرفه جویی شرکت از خرید بیرونی بخش A 500000 دلار است (واحد 25000 × 60 – 80 )، در حالی که هزینه ی فرصت برای فروش از دست رفته 650000 دلار است ((130$-78$)×12500) و خالص زیان شرکت 150000دلار است. (650000$-500000$).
ب. اگر بخشی را به بخش A بفروشد:
بخش B باید تا خد امکان بیشتر واحد ها را به مشتریان بیرونی بفروشد (در این مورد 50000 از کل تقاضا). ظرفیت باقیمانده (20% یا 12500 واحد) باید برای فراهم کردن تجهیزات بخش A استفاده شود.
2.
با فرض این که بخش B فروش خود را به بخش A به125000 واحد ظرفیت مازاد محدود کند، بهترین قیمت انتقالی باید بین محدوده ی60 دلار (هزینه های متغیر بخش B) و 80دلار (هزینه های خرید بیرون برای بخش A) قرار گیرد. دو بخش باید برای تعیین قیمت مطلوب در این محدوده مذاکره کنند. قیمت 60 دلار همه ی سود را به تولید تجهیزات برای بخش B تخصیص خواهد داد ، در حالی که قیمت 80دلار همه ی سود را به بخش B تخصیص خواهد داد. هر قیمتی کمتر از60دلار برای بخش B غیر قابل قبول است، و هر قیمتی بیشتر از 80دلار برای بخش A غیر قابل قبول است. به نظر می رسد که قیمت منصفانه نزدیک به 70 دلار برای این فروش های داخلی باید تعیین شود. نکته ی مهم از دید شرکت این است که 12500 واحد باید از داخل خریداری شود، زیرا 60دلار هزینه ی داخلی کمتر از 80 دلار هزینه بیرونی است. دو بخش قیمت مناسب را تعیین می کنند ، اما عدم موفقیت در انتقال واحد ها از دید کلی شرکت قابل قبول نخواهد بود.
P= 80P=75V=60P=130V= 78B = ظرفیت 62500 |
A |
B |
O/S |
O/S |
19-46. ارزش افزوده اقتصادی (EVA) سود خالص عملیاتی بعد از مالیات (NOPAT )و EVA سرمایه- رویکرد عملیاتی
صورت های مالی زیر از شرکت Astro برای سال مالی اخیر ارائه شده است.
صورت وضعیت مالی (تراز نامه)پایان سال ( ×××) | |
دارایی ها: | |
وجه نقد | 35 دلار |
خالص حساب های دریافتنی | 190 |
موجودی کالا | 190 |
سایر دارایی های جاری | 95 |
جمع دارایی های جاری | 510 |
اموال، ماشین آلات و تجهیزات (خالص) | 605 |
سایر دارایی های بلند مدت | 120 |
جمع دارایی ها | 1235 دلار |
بدهی ها و حق مالکانه سهامداران: | |
بدهی های کوتا مدت (10%) | 100 |
حسابهای پرداختنی | 150 |
مالیات بر درآمد پرداختنی | 20 |
سایر بدهی های جاری | 200 |
جمع بدهی های جاری | 470 |
بدهی های بلند مدت (8%) | 150 |
سایر بدهی های بلند مدت | 120 |
جمع بدهی ها | 740 |
مالیات بر درآمد معوق | 70 |
حق مالکانه عادی (سهام عادی) | 425 |
جمع بدهی ها و حق مالکانه سهامداران | 1235 دلار |
صورت سود یا زیان شرکت برای سال پایان یافته به شرح زیر است:
صورت سود یا زیانسال اخیر (سه صفر حذف) | ||
فروش خالص | 2000 | |
بهای تمام شده ی کالای فروش رفته | 1670 | |
سود ناخالص | 330 | |
منهای: هزینه های فروش، عمومی و اداری | 185 | |
استهلاک | 35 | |
سایر هزینه های عملیاتی | 50 | |
کل هزینه ها | 270 | |
سود عملیاتی خالص | 60 | |
منهای: هزینه های مالی(بهره) | 22 | |
به اضافه: سایر درآمدها | 12 | |
سود قبل از مالیات | 50 | |
منهای: مالیات بر درآمد (40%) | 20 | |
سود خالص بعد از مالیات | 30 | |
فرض کنید میانگین موزون هزینه ی سرمایه ( WACC) 10.7 % و نرخ مالیات بر درآمد 40% است.
مطلوب است:
با استفاده از رویکرد عملیاتی EVA NOPAT را برآورد کنید؟ علاوه بر داده های بالا ، شما به موارد زیر پی بردید: در طی سال ذخیره ی LIFO 2 دلار افزایش یافته است؛ و هزینه ی بهره ی منتسب به اجاره ی غیر سرمایه ای شده4 دلار ؛ و در طی سال بدهی مالیاتی معوق 5 دلار افزایش یافته است. (تذکر: پاسخ صحیح 53 دلار است؛ مبلغ مالیات های نقدی پرداخت شده برای سود عملیاتی در طی سال 25 دلار است). برای تعدیلاتی که برای صورت سود یا زیان گزارش شده ی شرکت انجام می دهید، چه توضیحی دارید؟
با استفاده از رویکرد عملیاتی EVA سرمایه را برآورد کنید. (تذکر: پاسخ صحیح 925 دلار است) علاوه بر اطلاعات بالا، شما موارد زیر را متوجه شدید: ارزش پایان سال برای ذخیره ی LIFO 10 دلار است؛ و ارزش فعلی اجاره ی غیر سرمایه ای شده 50 دلار است؛ برای تعدیلاتی که برای مبالغ ترازنامه ی گزارش شده انجام می دهید ، به منظور اینکه EVA سرمایه را برآورد کنید، چه توضیحی دارید؟
با توجه به WACC شرکت، EVA را برای این سال برآورد کنید؟ شما این رقم را چگونه تفسیر می کنید؟
پاسخ:
دانشجویان باید درک کنند که EVA یک تقریب نزدیک به سودهای واقعی ( یعنی اقتصادی) واحد تجاری برای یک دوره زمانی است. این معیار سنجش سودآوری به عنوان اختلاف بین NOPAT واحد تجاری (خالص سود عملیاتی بعد از مالیات) و هزینه ی سرمایه ی منتسب تعریف می شود. فرض شده است که NOPAT به بازده نقدی واقعی واحد تجاری برای سرمایه گذاران که از فعالیتهای تجاری مستمر در طی دوره حاصل شده است، نزدیک است. فرض شده است، مبلغ سرمایه ی به کار گرفته شده وجه نقدی را نشان می دهد که سرمایه گذاران در این شرکت در معرض خطر قرار داده اند و آنها انتظار بازده مناسبی را روی آن دارند. برای برآورد کردن NOPAT و مبلغ سرمایه برای یک دوره ، تجزیه و تحلیل گر با مبالغ صورتهای مالی گزارش شده شروع می کند و سپس تعدیلات را انجام می دهند. این تعدیلات ، در بیان EVA، جمعا به عنوان ” تعدیلات معادل حقوق مالکانه” اشاره می شوند.
رویکرد عملیاتی به برآورد NOPAT با کسر کردن هزینه های عملیاتی – شامل استهلاک – از فروش آغاز می شود. سپس، تعدیلات ذخیره ی (EE) معادل حقوق مالکانه انجام می شوند. از هزینه ی بهره چشم پوشی می شود زیرا هزینه ی بهره، یک هزینه ی مالی است؛ اما سایر درآمدها ( ی عملیاتی) اضافه می شوند تا سود اقتصادی قبل از مالیات یا خالص سود عملیاتی قبل از مالیات (NOPBT) بدست آید. سرانجام هزینه ی مالیات نقدی برآوردی از سود های عملیاتی کسر می شود، در نتیجه NOPAT بدست می آید. در رویکرد عملیاتی EVA سرمایه به عنوان مجموع خالص دارایی ها منهای بدهی های جاری بدون بهره (NIBCLS) تعریف می شود.
EVA NOPAT – رویکرد عملیاتی
فروش خالص | 2000 | |
منهای:بهای تمام شده ی کالای فروش رفته | 1670 | |
سود ناخالص | 330 | |
منهای: هزینه های فروش، عمومی و اداری | 185 | |
استهلاک | 35 | |
سایر هزینه های عملیاتی (نقدی) | 50 | |
کل هزینه ها | 60 | |
تعدیلات : | ||
افزایش در ذخیره ی LIFO (1) | 2 | |
بهره ی منتسب به اجاره ی غیر سرمایه ای (2) | 4 | |
سود عملیاتی خالص | 66 | |
به اضافه: سایر درآمد های عملیاتی | 12 | |
NOPBT | 78 | |
منهای: مالیات نقدی بر سود عملیاتی خالص : | ||
هزینه ی مالیات گزارش شده | 20 | |
منهای: افزایش در مالیات معوق(3) | 5 | |
به اضافه: صرفه جویی مالیاتی (قبلی) روی بهره (4) | 10 | |
25 | ||
NOPAT | 53 | |
صرفه جویی مالیات بر درآمد روی هزینه ی بهره (40 %) : | ||
هزینه ی بهره ی گزارش شده | 22 | |
بهره ی منتسب به اجاره ی غیر سرمایه ای | 4 | |
جمع هزینه های بهره (مالی) | 26 | |
توضیحاتی درمورد تعدیلات EE انجام شده:
ذخیره ی LIFO : اثر افزایش واقعی در دوره ی جاری، موجب درآمد هایی می شود که این افزایش قابل انتساب به نگهداری موجودی کالا در طی دوره ی افزایش قیمت هاست.
بهره ی منتسب به اجاره ی غیر سرمایه ای: اجاره های عملیاتی و سرمایه ای در وضع مشابه ای از نظر تاثیر بر EVA NOPAT قرار دارند. در هر دو مورد، ما می خواهیم هزینه ی بهره ی تخصیص یافته به اجاره ها را حذف کنیم زیرا یک هزینه ی مالی است نه عملیاتی.
افزایش در مالیات معوق: اگر بدهی مالیاتی معوق طی دوره افزایش یابد، نشان می دهد که مالیات نقدی پرداخت شده طی سال کم تر از هزینه ی مالیات گزارش شده است ( و بر عکس)
صرفه جویی مالیاتی روی بهره: اگر هزینه ی بهره برای تعیین NOPAT حذف شود، سپس به طور منطقی نیاز داریم که، سپر مالیاتی ( صرفه جویی مالیاتی) را از NOPATرا نیزحذف کنیم.
EVA – رویکرد عملیاتی
دارایی های جاری گزارش شده | 510 | |
به اضافه: ذخیره LIFO (1) | 10 | |
تعدیلات دارایی های جاری | 520 | |
منهای: NIBCLS : | ||
حسابهای پرداختنی | 150 | |
مالیات بر درآمد پرداختنی | 20 | |
سایر بدهی های جاری | 200 | |
370 | ||
خالص سرمایه ی در گردش | 150 | |
خالص اموال ، ماشین آلات و تجهیزات | 605 | |
ارزش فعلی اجاره ی غیر سرمایه ای (2) | 50 | |
اموال ، ماشین آلات و تجهیزات تعدیل شده | 655 | |
سایر دارایی های بلند مدت | 120 | |
EVA سرمایه | 925 دلار |
ذخیره LIFO : این تعدیل مبلغ موجودی کالای تراز نامه را از هزینه ی مبتنی بر LIFO به FIFO تبدیل می کند. با انجام این کار، مبلغ بدست آمده بهای جایگزینی جاری موجودی کالا را بهتر تخمین می زند.
ارزش فعلی اجاره های غیر سرمایه ای: اجاره های عملیاتی و سرمایه ای در وضع مشابه ای برای تعیین مبلغ ” سرمایه بکاررفته” در فعالیت بکار می رود. ( در اصل، این تعدیل چیزی را حذف می کند که برخی یک ” تحریف” حسابداری در نظر می گیرند)
برآورد EVA– رویکرد عملیاتی:
EVA NOPAT | 53 | |
هزینه ی سرمایه : | ||
EVA سرمایه | 925دلار | |
WACC | 10.70% | |
99 | ||
EVA | (46) دلار |
مقدار EVA منفی نشان می دهد که در طی دوره ی اخیر ، شرکت مقدار کافی، سود (نقدی ) اقتصادی به دست نیاورده است تا به طور کامل سرمایه تامین کنندگان را جبران کند . یعنی در طی دوره ی اخیر، ارزشی (ثروت) برای سهامداران ایجاد نشده است.
19-48. بازه سرمایه گذاری ؛ سود باقی مانده.
صنایع Raddington یک تولید کننده ی متنوع با چندین بخش ، از جمله بخش Reigisاست. Raddington بر بخش های مختلفش هم بر مبنای حاشیه فروش هر واحد و هم بر مبنای بازده سرمایه گذاری (ROI) نظارت می کند، سرمایه گذاری به عنوان میانگین دارایی های عملیاتی به کار گرفته شده، تعریف شده است. انتظار می رود تمام سرمایه گذاری ها در دارایی های عملیاتی، حداقل 9 درصد بازده قبل از مالیات بر درآمد کسب کند.
هزینه ی کالای فروش رفته ی Reigis به طور کامل متغیر در نظر گرفته می شود ، اگر چه، هزینه ها ی اداری آن به حجم بستگی ندارد. هزینه های فروش به عنوان یک هزینه مختلط به میزان 40 درصد به حجم فروش نسبت داده می شود. صورت سود عملیاتی Reigis برای سال 2010 به شرح زیر است. دارایی های عملیاتی به کار گرفته شده ی بخش در 30 نوامبر 2010، 80،750،000 دلار بودند، که نسبت به سال قبل تغییری نکردده اند.
بخش REIGIS STEEL
صورت عملیاتی
برای سال مالی منتهی به 30 نوامبر2010(سه صفر حذف شده)
درآمد فروش 35000دلار
منهای هزینه ها:
بهای تمام شده کالای فروخته شده 18500دلار
هزینه های اداری 3955
هزینه های فروش 2700 25155
سود عملیاتی قبل از مالیات 9845دلار
مطلوب است:
1.حاشیه ی فروش هر واحد برای بخش Reigis را محاسبه کنید، اگر 1484000 واحد در طی سال منتهی به 30نوامبر 2010 تولید و فروخته شود.
معیارهای سنجش عملکرد زیر برای بخش Reigis در سال 2010 محاسبه کنید:
الف) ROIقبل از کسر مالیات بر مبنای متوسط دارایی های عملیاتی به کار گرفته شده.
ب)سود باقی مانده((RI که بر مبنای متوسط دارایی های عملیاتی به کار گرفته شده محاسبه شده است
مدیریت Reigis فرصتی برای سرمایه گذاری در یک پروژه را ارائه می کند که ROI 10 درصدی بدست خواهد آورد، آیا Reigis به احتمال زیاد این پروژه را می پذیرد؟ بلی یا خیر ، چرا ؟
موارد متعددی را شناسایی کنید که Reigis باید کنترل کند اگر بخواهد به عنوان یک مرکز هزینه ی جداگانه درون صنایع Raddington با استفاده از معیارارزیابی عملکرد ROI یا RI به طور منصفانه مورد ارزیابی قرار بگیرد.
پاسخ:
1)محاسبه ی حاشیه ی فروش هر واحد برای بخش Reigis ، با فرض این که 1،484،000 واحد در طول سال منتهی به30 نوامبر 2010 تولید و فروخته شود، در زیر ارائه شده است:
بخش REIGIS STEEL
صورت عملیاتی
برای سال مالی منتهی به 30 نوامبر2010(سه صفر حذف شده)
درآمد فروش 35000دلار
منهای هزینه ها:
بهای تمام شده کالای فروخته شده 18500دلار
هزینه های فروش (2700×40%) 1080 19580
سود عملیاتی قبل از مالیات 15420دلار
حاشیه ی فروش هر واحد 15,420/1,484 = $10.39
2)محاسبات معیارسنجش عملکرد منتخب در سال 2010 برای بخش Reigis در زیرارائه شده است:
الف) بازده متوسط سرمایه گذاری در دارایی های عملیاتی به کار گرفته شده، قبل از مالیات 12.2٪ است که به شرح زیر محاسبه شده است:
سود عملیاتی قبل از مالیات
ROI=
میانگین دارایی های عملیاتی
= $9,845,000/$80,750,000 = 12.2%
ب) محاسبه سود باقی مانده (RI) بر اساس میانگین دارایی های عملیاتی به کاررفته به شرح زیر است:
حداقل بازده مورد نیاز روی متوسط دارایی ها – سود عملیاتی قبل از مالیات RI =
= $9,845,000 – ($80,750,000 × .09)
= $2,577,500
3) اگر سود باقی مانده به عنوان معیار سنجش عملکرد استفاده شود، مدیریت بخش Reigis به احتمال زیاد، تحصیل سرمایه مورد نظر را خواهد پذیرفت؛ زیرا سرمایه گذاری، هم سود باقی مانده ی بخش وهم پاداش مدیریت را افزایش می دهد. با استفاده از سود باقی مانده، مدیریت تمام سرمایه گذاری های با بازده بالاتر از 9٪ را خواهد پذیرفت، چر که این سرمایه گذاری ها مقدار دلاری سود باقی مانده را افزایش می دهند.
هنگام استفاده از ROI به عنوان معیار سنجش عملکرد، مدیریت Reigis به احتمال زیاد هر گونه سرمایه گذاری که ROI کلی (12.2٪ در سال 2010) را کاهش دهد، رد می کند، حتی اگر بازده بالاتر از حداقل بازده مورد درخواست باشد، زیرا پاداش را کم تر می کند.
4) Reigis باید قادر به کنترل تمام موارد مربوط به سود و سرمایه گذاری باشد، اگر به عنوان یک قسمت سرمایه گذاری به طور منصفانه، با استفاده از ROI یا سود باقی مانده به عنوان معیار سنجش عملکرد، ارزیابی شود. Reigis باید همه ی عوامل تجاری را کنترل کند، به جز هزینه ی سرمایه ی بکار رفته، که توسط صنایع Raddington کنترل می شود.
19-49 ارزیابی عملکرد بخشی
شرکت DARMEN یکی از تولید کنندگان عمده ی خانه های پیش ساخته در صنعت ساخت و ساز خانه است. این شرکت متشکل از دو بخش است : (1) بخش BELL که مواد خام برای تولید اجزا اساسی خانه را به دست آورده و آنها را درون کیت هایی مونتاژ می نماید. و (2) بخش CORNISH که کیت ها را بکار گرفته و خانه ها را برای خریداران نهایی، می سازد. شرکت DARMENغیر متمرکز است و مدیریت هر بخش با توجه به درآمد و بازده سرمایه اندازه گیری می شود.
بخش BELL هفت کیت خانه را با استفاده از مواد اولیه خریداری شده که در غالب قیمت بازار است مونتاژ می کند.7 کیت خانه در محدوده قیمت از 45000 دلار تا 98000 دلار به بخش CORNISH به فروش می رسد. قیمتها توسط مدیریت شرکت DARMEN با استفاده از بهای پرداخت شده ای که توسط بخش CORNISH زمانی که اقدام به خرید واحدهای مشابه از منابع خارج می کنند، تعیین می گردد. کیت های کوچکتر با قیمتهای پایین تر بخش بزرگی از واحدهای فروش رفته می باشند، چون که خریداران نهایی با قیمتهایی مواجه می شوند که با سرعت بیشتری از درآمد شخصی آنها افزایش یافته اند. کیت هایی که در یک کارخانه جدید، تولید و مونتاژ می گردند فقط در سال جاری توسط بخش BELL خریداری شده اند. در چهار سال گذشته بخش در یک کارخانه اجاره ای قرار داشت. تمامی کیت ها به محض دریافت سفارش از بخش CORNISH مونتاژ می شوند. هنگامی که کیت به طور کامل مونتاژ شد بلافاصله در یک کامیون از بخش CORNISH قرار می گیرد. بنابراین بخش BELL موجودی کالای ساخته شده ای ندارد.
حسابها و گزارشهای بخش BELL در یک سیستم هزینه یابی واقعی آماده می شوند. بودجه و استانداردهای محصول توسعه یافته وجود ندارد. نرخ سربار کارخانه در ابتدای هر دوره محاسبه می گردد. نرخ سربار، برای پوشش کل هزینه سربار به محصولات هر سال در نظر گرفته می شود. هر مقدار اضافه یا کسر جذب سربار به بهای تمام شده کالای فروش رفته و موجودی کالای در جریان ساخت اختصاص می یابد. گزارش عملکرد بخش BELL به شرح زیر است. این گزارش اساس ارزیابی بخش و مدیریت آن توسط مدیر ارشد امور مالی شرکت است. اطلاعات بیشتر راجع به شیوه های شرکت و بخش به شرح زیر است:
– دفتر شرکت همه امور حسابداری و پرسنلی هر بخش را انجام می دهد.
– هزینه های پرسنلی شرکت بر اساس تعداد کارکنان در بخش تخصیص می یابد.
– هزینه های حسابداری شرکت بر اساس هزینه های کل به استثنای هزینه های مربوط به شرکت اختصاص می یابد.
– هزینه های اداری هر بخش در سربار کارخانه قرار گرفته است
– هزینه های مالی شامل بهره منتسب شرکت بر روی داراییهای هر بخش و هرگونه پرداختهای اجاره ای بخش می باشد.
– سرمایه گذاری بخش برای محاسبه بازده سرمایه (ROI) شامل موجودی بخش و کارخانه و تجهیزات به ارزش دفتری ناخالص می باشد..
بخش BELL
گزارش عملکرد
برای سال مالی منتهی به 31 دسامبر 2010
افزایش یا (کاهش) از 2009 به 2010
2010 2009 مبلغ درصد تغییر
خلاصه اطلاعات
درآمد بخش(سه صفر حذف شده) $ 34222 31573 2649 8.4%
بازده سرمایه(ROI) 37% 43%
اطلاعات تولید(در واحد)
کیت های آغاز شده 2400 1600 800 50
کیت های حمل شده 2000 2100 (100) (4.8)
کیت های در جریان پایان سال 700 300 400 133.3
اطلاعات مالی(سه صفر حذف شده)
فروش 138000$ 162800 (24800) (15.2)
هزینه های تولید واحد های فروش رفته
مواد اولیه 32000 40000 (8000) (20)
دستمزد 41700 53000 (11300) (21.3)
سربار کارخانه 29000 37000 (8000) (21.6)
————- ————————- —————-
هزینه فروش هر واحد $ 102700 130000 (27300) (21)
سایر هزینه ها
هزینه های شرکت برای
خدمات پرسنلی 228$ 210 18 8.6
خدمات حسابداری 425 440 (15) (3.4)
هزینه های مالی 300 525 (225) (42.9)
————————————— —- ———
جمع کل سایرهزینه ها 953$ 1175 (222) (18.9)
افزایش یا (کاهش) از 2009 به 2010
2010 2009 مبلغ درصد تغییر
تعدیلات به درآمد
زیان غیر قابل پرداخت ——- 52$ (52$) (100)
زیان های مواد اولیه با توجه
به ذخیره سازی نا مناسب $125 —– 125 —-
——————————————————————————-
جمع تعدیلات 125$ 52 73 140.4
——————————————————————————
جمع کسورات 103778 131227 (27449) (20.9)
———- ———- ——— ——–
درآمد در بخش $34222 31573 2649 8.4
———– ———— ———- ———-
سرمایه گذاری بخش 92000$ 73000 19000 26
بازده سرمایه 37% 43%
خواسته ها:
شرکت DARMEN از چه سیستم ارزیابی عملکردی استفاده می کند؟ در مورد ارزش این سیستم در ارزیابی بخش BELL و مدیریت آن بحث نمایید.
توصیه هایی خاص برای بهبود سیستم ارزیابی عملکرد به مدیریت شرکت DARMEN ارائه دهید.
جواب:
1- سیستم ارزیابی عملکرد شرکت DARMEN ترکیبی از یک مرکز سود و مرکز سرمایه است. هم درآمد بخش و هم ROI در ارزیابی مورد استفاده قرار می گیرند. مراکز سود و مراکز سرمایه گذاری برای تمرکز توجه مدیران بر اهداف مدیریت ارشد که بطور کلی سودآوری شرکت و بازده سهامداران می باشد مفید است. شرکت DARMEN با استفاده از ROI بر اساس ارزش دفتری ناخالص که یک رویکرد کمتررایج از ارزش دفتری خالص است، اما در مواقعی که بخشهای مختلف دارای تفاوت قابل توجهی در عمر داراییها هستند مناسب است، فعالیت می کند. این گونه به نظر می رسد بخش BELL در شرکت DARMEN اخیرا به کارخانه جدید خریداری شده نقل مکان کرده است.
حدود 80 درصد از هزینه های بخش BELL هزینه های تولید هستند که به نظر می رسد تا حد زیادی توسط بخش BELL قابل کنترلند. این امر، مزیت عدالت و انگیزه را در تمرکز مدیران بخش BELL بر هزینه های قابل کنترل و درآمد را دارد. به طور کلی، در ارزیابی عملکرد شرکت DARMEN این گونه به نظر می رسد رویکرد مرکز سود/سرمایه گذاری معمولی وجود دارد، بنابراین، مزایا و محدودیتهایی در این سیستم وجود دارد(محدودیتها در بخش 2 مورد بحث قرار می گیرد).
2- امتیازات و پیشنهاداتی می تواند ارائه شود. به طور ویژه، بخش BELL بخش مناسبی برای شروع استراتژی رقابتی در شرکت DARMEN است. به نظر می رسد بخش BELL در یک بازار حساس به هزینه قرار دارد یعنی جایی که خریداران خانه با قیمتی که رشد افزایشی بیشتری نسبت به درآمد آنها دارد مواجه می شوند.این نشان می دهد یک عامل سرنوشت ساز موفقیت برای بخش BELLکنترل هزینه و بهره وری است. به احتمال زیاد، کیفیت نیز اهمیت دارد زیرا به طور مستقیم باعث رضایت مشتری و کاهش هزینه ها می گردد. اگر شرکت DARMEN باید بر هزینه ها متمرکز باشد چرا از یک مرکز هزینه استفاده نمی کند؟ دلیل استفاده از رویکرد مرکز سود در این مورد چیست؟ آیا نیاز به هماهنگی قوی بین واحد بازاریابی و واحد تولید وجود دارد؟ این موضوع از اطلاعات این مساله چنین به نظر نمی رسد. علاوه بر این، قیمتهای انتقالی را در این مساله در مرکز تعیین می شود در نتیجه سودی که بدست می آید به خاطر کنترل مرکز است.
مسائل و توصیه های دیگر:
شرکت DARMEN از هزینه یابی واقعی استفاده می کند. برای شرکتی که روی هزینه ها رقابت می کند، استفاده از هزینه یابی استاندارد به عنوان راه حلی برای تعیین هزینه ها و پایه ای برای ارزیابی عملکرد، تصور می شود. انحرافات مواد و دستمزد از یک سیستم هزینه یابی استاندارد اطلاعات مفیدی را برای مدیریت بخش BELL در خصوص اهداف کاهش هزینه فراهم می نماید.
صورت سود و زیان استفاده شده توسط شرکت DARMEN ، صورت سود و زیانی بر اساس هزینه یابی کامل است که در آن هزینه های قابل کنترل از هزینه های غیر قابل کنترل قابل تشخیص نمی باشند. از دیدگاه، ارزیابی عملکرد، جدا کردن هزینه های قابل کنترل و استفاده از آنها در ارزیابی مدیران می تواند مهم باشد.
ظاهرا شرکت DARMEN از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت(ABC) استفاده نمی کند، از طرفی شرکتی که کنترل هزینه را به عنوان یک عامل کلیدی موفقیت می داند، اجرای سیستم ABC را باید در نظر بگیرد. این امر به ویژه مهم است چون که بخش BELL تولید کننده 7 کیت متفاوت است و این احتمال وجود دارد که کیت های متفاوت، دارای اندازه دسته های متفاوت و سایر تفاوتهای دیگر در مصرف هزینه های سربار می باشد، که باید در قیمت گذاری و هزینه یابی محصول به رسمیت شناخته شوند.
مقایسه سال به سال مورد استفاده در رویکرد فعلی شرکت DARMEN به طور موثری عملکرد مدیر را، از آن واحد جدا نمی سازد. اگر در یک سال مشخص برای صنعت به طور خاص شرایط اقتصادی مطلوب یا نامطلوب باشد چه اتفاقی رخ می دهد؟ سپس دو سال، قابل مقایسه، با عملکرد مدیریت نیست. در عوض، عملکرد باید بر اساس یک هدف بودجه شده ی از قبل تعیین شده که عوامل اقتصادی را در نظر گرفته باشد، ارزیابی شود.
هزینه های شرکت با استفاده از اندازه هزینه های کل و کل کارکنان تخصیص می یابد. در نظر بگیرید چگونه این اقدامات ناعادلانه ممکن است بخشهای دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال، آیا کارکنان بخش BELL نماینده ای از مصرف خود از خدمات منابع انسانی شرکت نیستند؟ علاوه بر این، هر گونه تخصیص هزینه های مشترک، به عنوان هزینه های غیر قابل کنترل، در ارزیابی مدیریت موثر است.
صورت سود و زیان اجازه در نظر گرفتن تغییر در ترکیب فروش را بر روی کل سود نمی دهد. اگر ترکیب فروش به شیوه ای نامطلوب(به محصولات دارای حاشیه پایین) تغییر یابد، این تغییرات باید به عنوان جزء آشکاری از ارزیابی عملکرد می باشد.
به دلیل اینکه 7 کیت متفاوت تولید می شود، صورت سود و زیان برای هر کیت باید تفکیک شود.
برای تجزیه تحلیل بازده سرمایه، اطلاعات هزینه ای مربوط به توسعه اخیر را برای بهای تمام شده تسهیلات در نظر بگیرید. استفاده از ارزش دفتری ناخالص داراییها برای مقابله با تفاوتهایی که ناشی از عمر داراییها بین بخش های مختلف می شود کمک می کند، اما اطلاعات بهای جایگزینی جاری، اگر در دسترس باشد، یک سنجش مناسب از توانایی بخش برای کسب درآمد کافی به منظور تداوم جایگزینی و بهبود داراییهای بخش فراهم می سازد. علاوه بر این، چرا وجوه نقد و حسابهای دریافتی بخش به عنوان سرمایه گذاری در بخش محسوب نمی شود؟ آیا آنها توسط مدیر بخش کنترل می شوند؟
19-51 قانون عمومی قیمت گذاری انتقالی، هماهنگی اهداف
شرکت امریکن موتورز با هدف ارزیابی عملکرد به چندین مرکز سرمایه گذاری تقسیم شده است . بخش اتومبیل این شرکت بیشتر سیستم های انتقال مورد نیاز خود را از واحد دیگر این شرکت خریداری می نماید. هزینه نهایی بخش انتقال برای تولید یک انتقال استاندارد برای هر واحد تقریبا 900$ می باشد این بخش در حال حاضربا75% ظرفیت خود کار می کند ارزش فعلی بازار برای یک انتقال استاندارد حدود 1250$ می باشد.
خواسته ها:
1.با استفاده از معادله عمومی که در این بخش به آن اشاره شده ، حداقل قیمتی که بخش انتقال محصولات خود را به بخش اتومبیل می فروشد کدام است؟
2.حال فرض کنید که بخش های شرکت امریکن موتورز ملزم است که درهرزمانی که مازاد ظرفیت داشته باشد، محصولات خود را به سایر بخش های دیگر شرکت بفروشد. انها بایستی این کار را به بهای تمام شده تولید انجام دهند این قانون قیمت گذاری انتقالی رابا هر یک از اهداف ذیل مورد ارزیابی قرار دهید:
استقلال، هماهنگی اهداف، ارزیابی عملکرد بخش هاوتاثیر انگیزه یامشوق
3.اگردوتا ازبخش های شرکت امریکن موتورز ،در مورد قیمت انتقالی مذاکره و گفتگو کنندحدود قیمتهای ممکن احتمالأ چه مقدار می باشد؟ با استفاده از اهداف مشابه که در بخش 2 لیست شده اند قیمت گذاری انتقالی مبتنی بر مذاکره را مورد ارزیابی قرار دهید؟
4.به نظر شما بهترین روش قیمت گذاری انتقالی که در بخش 2 و3 بالا به ان اشاره شده است کدام است؟چرا؟
جواب :
1.با استفاده از راهنمای کلی ارائه شده در این بخش کمترین قیمتی که بخش انتقال(تولید کننده) محصول رابه بخش اتومبیل می فروشد 900$ برای هر واحد خواهد بود بخش انتقال درحال حاضردارای ظرفیت خالی است (این بخش با 75%ظرفیت کار می کند) بنابراین هزینه فرصت برای فروش داخلی صفر می باشد بخش انتقال از فروش خارجی چشم پوشی نمی کند در نتیجه از انتقال داخلی هیچ سهمی از سود انتقال کسب نمی کند. انتقال محصول به بهای تمام شده از دید کلی شرکت به هماهنگی اهداف منجر شده و به شرکت کمک می کند تصمیم صحیحی اتخاذ شود
2.انتقال داخلی محصولات به بهای تمام شده دارای ویژگی های زیر می باشد:
a.دستیابی به همسویی هدف ( هماهنگی هدف) ؟ بله همان طور که در مورد 1 در بالا شرح داده شد.
b.ایا ارزیابی عملکرد برای بخش مفید است؟ خیرچون قیمت انتقالی همه هزینه ها و یا هزینه های اضافی را پوشش نمی دهد. با انتقال به بهای تمام شده و پوشش ندادن هزینه های ثابت، بخش انتقال (بخش فروشنده)را با ضرر مواجه خواهد کرد. این زیان که در نتیجه انتقال به بهای تمام شده می باشد، معیار خوبی برای عملکرد اقتصادی بخش نیست
c. انگیزشی برای تلاش مدیریت؟ بله اگر مبتنی بر هزینه یابی بودجه ای باشد(هزینه های واقعی با هزینه های بودجه شده مقایسه می شود). به هر حال اگر قیمت گذاری انتقالی مبتنی بر هزینه های واقعی باشد،بخش انتقال انگیزه کمی برای کنترل قیمت ها دارد
d. حفظ استقلال بخش ؟خیر بخش انتقال در زمینه قیمت گذاری انتقالی اظهار نظر نمی کند زیرا قیمت گذاری انتقالی مبتنی بر قواعد و قوانین می باشد
اگرقیمت گذاری انتقالی دو بخش بر مبنای توافقی صورت بگیرد محدوده احتمالی قیمت های انتقالی بین 900تا 1250$ برای هر واحد خواهد بود. بخش انتقال دارای ظرفیت زیادی بوده که می تواند برای فراهم کردن انتقال برای بخش اتومبیل مورد استفاده قرارگیرد. بخش انتقال مایل است انتقال ها را فراهم نماید در صورتی که قیمت انتقالی بزرگتر یا مساوی 900$ باشد، این بهای تمام شده ناشی از تولید استاندارد می باشد. بخش اتومبیل تمایل دارد واحدهایی را از بخش انتقال خریداری نماید به این شرط که قیمت ان در بازار خارجی بیش از $1250 برای هر واحد نباشد. در بازه قیمت 900تا 1250$،هر بخش تمایل دارد با بخش دیگر معامله انجام دهد و سود کلی شرک امریکن موتورز را حداکثر نماید. ارزش معامله/انتقال دقیق بین 900تا 1250$به قدرت چانه زنی در هر دو بخش وابسته است. قیمت مبادله ای مبتنی بر مذاکره دارای ویژگی های زیر می باشد
.a دستیابی به همسویی هدف ( هماهنگی هدف) ؟ بله همان طور که در بالا به ان اشاره شد
.bایا برای ارزیابی عملکرد بخش مفید است؟بله جون قیمت گذاری انتقالی نتیجه مذاکره مستقیم بین دو بخش است البته قیمت گذاری انتقالی به وسیله قدرت چانه زنی بین دو بخش تحت تاثیر قرار خواهد گرفت
.cانگیزشی برای تلاش مدیریت ؟ بله چون یک بار مذاکره شده است،ارزش انتقال مستقل از هزینه واقعی بخش تولیدی خواهد بود. بنابراین مدیریت این بخش دارای انگیزه زیادی برای مدیریت موثر سود و بهبود ان دارد.
.dحفظ استقلال بخش؟ بله چون ارزش انتقال براساس مذاکرات مستقیم بین دو بخش بوده و براساس برخی قوانین مشخص نشده است (مانند بهای تمام شده بخش تولید)
4.هیچ کدام از روش ها کامل نیست اما قیمت گذاری انتقالی مبتنی بر مذاکره (با توجه به درخواست 3)دارای خواص مطلوب تری نسبت به قیمت گذاری انتقالی مبتنی بر بهای تمام شده (با توجه به درخواست 2 ) می باشد هر دو روش قیمت گذاری انتقالی برای رسیدن به همسویی هدف ( هماهنگی هدف) می باشد اما قیمت گذاری انتقالی مبتنی بر مذاکره باعث تسهیل ارزیابی عملکرد بخش ها- انگیزه تلاش مدیریت و حفظ استقلال بخش می شود در حالی که قیمت گذاری اقلام انتقالی مبتنی بر بهای تمام شده نمی تواند به این اهداف دست یابد.
19-52 قیمت انتقالی – یک مثال بین المللی؛ یک شرکت فرعی واقع در کشور الف کالاهایی را با ارزش 100 دلار خریداری می نماید. سپس آنها را دوباره بسته بندی، صادر و به شرکت اصلی که در کشور ب واقع گشته به قیمت 200 دلار می فروشد. شرکت اصلی کالاها را با نرخی معادل 300 دلار می فروشد. بنابراین هر دو واحد، سودی برابر 100 دلار دارند.فرض کنید که نرخ مالیات بر درآمد در کشور الف 20 درصد می باشد، در حالی که نرخ مالیات بر درآمد در کشور ب 60 در صد می باشد.
خواسته ها:
1-با توجه به حقایق و مفروضاتی که در بالا عنوان گردیده، سود بعد از مالیات تلفیقی شرکت در رابطه با این معامله چه می باشد؟ (محاسبات را نشان دهید)
2-هم اکنون در نظر بگیرید که با توجه به رویکرد قیمت گذاری انتقالی، شرکت فرعی کالاها را به قیمتی برابر 280 دلار به شرکت اصلی می فروشد، و سپس شرکت اصلی کالا را با نرخی برابر 300 دلار می فروشد. سود بعد از مالیات تلفیقی تجدید نظر شده برای این معامله چه می باشد؟ ( محاسبات را نشان دهید)
3-زمانی که نرخ مالیات بر درآمد مربوط به دو شرکت ذکر شده در سئوال برابر باشد، اثر تصمیم گیری قیمت گذاری انتقالی چه می باشد؟
4-چه محدودیت هایی راجع به تعیین قیمت گذاری انتقالی مربوط به انتقالات چند ملیتی وجود دارد؟
جواب:
1-سود بعد از مالیات تلفیقی هر واحد:
کشور الف (فرعی) کشور ب (اصلی) تلفیقی
درآمد/واحد 200$ 300$ 300$
هزینه/واحد 100$ 200$ 100$
——————- —————— ——————-
سود عملیاتی/واحد 100$ 100$ 200$
مالیات بر درآمد/ واحد 20$ 60$ 80$
——————–
سود بعد از مالیات 120$
2-قیمت فروش تجدید نظر شده شرکت فرعی به شرکت اصلی:
کشور الف (فرعی) کشور ب (اصلی) تلفیقی
درآمد/واحد 280$ 300$ 300$
هزینه/واحد 100$ 280$ 100$
——————- —————— ——————-
سود عملیاتی/واحد 180$ 20$ 200$
مالیات بر درآمد/ واحد 36$ 12$ 48$
——————-
سود بعد از مالیات 152$
3-در این وضعیت ( جاییکه نرخ مالیات بر در آمد در شرکت الف همانند شرکت ب می باشد) بنابراین قیمت گذاری انتقالی هیچ تأثیری بر مالیات پرداختی ناشی از فروش هر واحد، توسط کل واحد تجاری ندارد. عکس این حالت نیز صادق می باشد: یعنی در حالتی که نرخ مالیات بر درآمد متفاوتی در میان کشورها وجود دارد، این فرصت برای مدیریت فراهم می گردد تا جریانات نقدی بعد از مالیاتش را از طریق قیمت گذاری انتقالی افزایش دهد. همانطور که در قسمت های 1 و 2 بالا می توان مشاهده نمود، زمانی که درآمد به طور موثری برای کشور الف منظور می گردد( از طریق قیمت گذاری انتقالی) کل هزینه های مالیات بر درآمد کاهش می یابد. به منظور بالاتر بردن سود بعد از مالیات ( و جریانات نقدی) شرکت، درآمد بیشتر برای کشوری منظور می گردد که با نرخ مالیات بر درآمد کمتری مواجه است.
4-قوانین انواع فرصت های مربوط به طرح های مالیاتی را که در قسمت 3 بالا بدان اشاره شد، به صورت متفاوتی در میان کشورها محدود می نماید. در بعضی از شرکتها قوانین این قبیل رویه را کاملأ ممنوع ساخته، در حالیکه در بعضی کشور ها حداقل مقداری امکان جهت کاهش مالیات در درآمداز طریق تصمیمات قیمت گذاری انتقالی فراهم ساخته اند.
بخش 482 دستورالعمل درآمد داخلی، مسائل مرتبط با قیمت گذاری انتقالی بین المللی مربوط به شرکتهایی که مشمول مالیات بر درآمد ایالات متحده می گردند را مدنظر قرار می دهد. برای انتقالات دارایی های مشهود و نامشهود، بخش 482 الزام می دارد که قیمت گذاری انتقالی بایستی به مقداری برابر با مقداری که جهت یک بخش ثالث غیر مرتبط طی یک معامله قابل مقایسه تعیین می گردد، انجام پذیرد. قوانین مربوط به بخش 482 دستورالعمل درآمد داخلی تعیین می کند که قیمت گذاری انتقالی مربوط به معاملات بین یک شرکت اصلی آمریکایی و یک بخش یا شرکت فرعی خارجی می تواند بر مبنای قیمت بازار یا مبتنی بر بهای تمام شده به علاوه درصدی مشخص باشد. در رابطه با مورد دوم درصد اضافه بر بهای تمام شده بایستی تقریبأ برابر حاشیه فروش معاملات غیر مرتبط مشابه باشد.
ما در اینجا بایستی توجه نماییم که علاوه بر ملاحظات مالیات بر درآمد، قیمت انتقالی در یک موقعیت بین المللی از طریق تأثیرش روی میزان تعرفه و عوارض وارداتی، دارای تأثیر نقدی می باشد. این اقدام توسط یک کشور بر روی کالاهایی که به درون آن کشور وارد می شوند، وضع می گردد. مقدار وضع شده معمولأ بر مینای ارزش گزارش شده، واردات وضع می گردد. با توجه به توانایی شرکتها در مدیریت هزینه های تعرفه و عوارض وارداتی از طریق مکانیسم قیمت گذاری انتقالی، همانند اختلاف در مورد مالیات بر در آمد، این قوانین نیز در سطح کشورها متفاوتند.
نهایتأ، دانشجویان بایستی آگاه گردند که بسیاری از مسائل مشابهی که در یک موقعیت بین المللی رخ می دهند( با مراجعه به تأثیر گزینه های گوناگون قیمت گذاری انتقالی بر جریانات نقدی) در ایالات متحده نیز مربوط و اثر گذار می باشند ، به خصوص در ارتباط با انتقالات بین ایالتی کالاها و خدمات.
19-53. قیمت گذاری انتقالی ، استراتژی و ملاحظات بین المللی.
همان طور که در این فصل نشان داده شد، تعیین قیمت انتقالی مناسب در موقعیت چند ملیتی ، با ملاحظات استراتژیک چندگانه، مسئله ای بسیار پیچیده است . به عنوان مثال یک شرکت آمریکایی را با یک واحد فرعی در ایتالیا و یک واحد فرعی در ایرلند در نظر بگیرید. واحد فرعی ایتالیایی محصولی را با هزینه ی 1000 دلار برای هر واحد تولید می کند این محصول سپس به واحد فرعی ایرلندی فروخته می شود که 100 دلار به هزینه ی هر واحد اضافه می کند، واحدها سپس به شرکت اصلی در آمریکا حمل می شوند که 100 دلار به هزینه ی هر واحد می افزاید. محصول به مشتری آمریکایی با قیمت 2000 دلار برای هر واحد فروخته می شود. فرض کنید که نرخ مالیات در ایتالیا 30درصد و در ایرلند 15 درصد و در آمریکا 35 درصد باشد.
مطلوب است:
اصطلاح قیمت انتقالی را تعریف کنید. چرا مسئله ی قیمت گذاری انتقالی استراتژیک برای سازمان ها اهمیت دارد؟
با توجه به اینکه قیمت گذاری انتقالی در موقعیت چند ملیتی تعیین می شود، اساسا، چه فرصتهایی برای برنامه ریزی مالیات بر درآمد ایجاد می شود؟ کجا می توانید اطلاعاتی درباره ی نرخ های مالیاتی اظهار شده در کشور های مختلف بدست آورید؟
فرض کنید که قیمت انتقالی مرتبط با فروش به واحد فرعی ایرلندی 1200 دلار است و قیمت انتقالی برای فروش به شرکت اصلی در آمریکا1600 دلار است . تحت این شرایط، مالیات بر درآمد پرداخت شده توسط هر کدام از موارد زیر چقدر است؟
الف. واحد فرعی ایتالیایی ب. واحد فرعی ایرلندی ج. شرکت اصلی آمریکایی د. واحد تلفیقی (یعنی مالیات پرداخت شده در سراسر جهان)
فرض کنید که قیمت انتقالی مرتبط با فروش به واحد فرعی ایرلندی 1100 دلار است و قیمت انتقالی برای فروش به شرکت اصلی در آمریکا1800 دلار است . تحت این شرایط، مالیات بر درآمد پرداخت شده توسط هر کدام از موارد زیر چقدر است؟
الف. واحد فرعی ایتالیایی ب. واحد فرعی ایرلندی ج. شرکت اصلی آمریکایی د. واحد تلفیقی (یعنی مالیات پرداخت شده در سراسر جهان)
تصمیم گیری قیمت گذاری انتقالی در زمینه ی چند ملیتی، چه ملاحظاتی ، از جمله عوامل کیفی، را در بر دارد؟
پاسخ:
قیمت های انتقالی مبلغی را نشان می دهد که بخشی (زیر واحد) از سازمان به بخش (زیر واحد) دیگری از سازمان ، برای خدمات و محصولاتی که در داخل انتقال یافته است، به حساب آن منظور می کند.
قیمت های انتقالی نقش های زیر را انجام می دهند:
الف. آنها اطلاعات قیمت را ( یعنی ورودی) برای آنکه عملکرد مالی مراکز سرمایه گذاری و سود ارزیابی شود، فراهم می کنند. در نبود چنین اطلاعات قیمتی درباره ی مبادلات داخلی، راهی برای ارزیابی درآمد ( سود) تولید شده توسط سایر واحد ها وجود نخواهد داشت. با توسعه بحث، ما نمی توانیم معیارهای عملکرد مالی را مثل ROI و RI وEVA ارزش افزوده ی اقتصادی را محاسبه کنیم.
ب. آنها برای واحد های داخلی ” علامت هایی”(راهنمایی) را فراهم می کنند برای مثال وقتی که به شرکت به عنوان یک کل نگریسته می شود بهتر است که بخش تولیدکننده به جای فروش خارجی ، فروش داخلی داشته باشد.
ج. مبنایی را برای افزایش جریان نقدی بعد از مالیات فراهم می کند از طریق ( در محدوده ی مجاز توسط قانون) کمک کردن به اینکه مالیات بر درآمد را به حداقل برساند ( و در یک مفهوم بین المللی، تعرفه و عوارض گمرکی واردات)
د. مدیران بخش ها را بر می انگیزا ند تا تلاش قابل توجهی داشته باشند. بنابراین قیمت انتقالی باید بخش های تولیدی را برای تولید کارآ بر انگیزد، و بخش خرید را برانگیزد تا کالا ها و خدمات را به صورت کارآ از داخل خریداری و استفاده کنند.
نرخ های مالیات بر درآمد متفاوتی در میان کشورها وجود دارد که برخی فرصتها را برای مدیران فراهم می کند تا جریان های نقدی بعد از مالیات را از طریق قیمت گذاری انتقالی افزایش دهند. به طور کلی ، شرکتها انگیزه ی انتقال درآمد ها به کشورهایی ( یا ایالت ها) را دارند که کمترین نرخ مالیات بر درآمد را دارند. درآمد های بیشتر به کشوری منتقل می شوند که با نرخ مالیات کمتری، مالیات را وضع می کنند. تا درآمد بعد از مالیات بالاتری ( و جریان نقدی) برای شرکت داشته باشد. توجه کنید که اگر نرخ های مالیات بر درآمد یکسانی بین کشور ها (یا ایالت ها ) باشد، آنگاه فرصت های برنامه ریزی مالیاتی منتفی می شوند.
قوانین انواع فرصت های برنامه ریزی مالیاتی اشاره شده در بالا را بین کشورها محدود می کنند. قوانین در برخی کشورها چنین عملی را در مجموع منع می کنند در حالی که سایر کشور ها از طریق تصمیم گیری قیمت گذاری انتقالی ، کاستن از مالیات بر درآمد را به حداقل ممکن می رسانند.
موضوع بخش 482 از قانون درآمد های داخلی (IRC) مسئله ی قیمت گذاری انتقالی بین المللی ، درمورد شرکت های مشمول مالیات بر درآمد آمریکا می باشد. هم برای انتقال دارایی های مشهود و هم انتقال دارایی نامشهود ، بخش 482 الزام می نماید که قیمت انتقالی به قیمتی معادل با مقداری باشد که برای شخص ثالث غیر وابسته در معامله ی مشابه ای منظور می شود، تعیین شود. قوانین مربوط به 482 IRC نشان می دهد که قیمت های انتقالی برای انتقالات بین شرکت اصلی آمریکایی وبخش یا واحد فرعی خارجی می تواند بر مبنای بازار یا بر مبنای بهای تمام شده به علاوه ی درصدی سود باشد. در مورد آخر، درصد افزایش بها روی بهای تمام شده باید به حاشیه ی(فروش) روی معاملات غیر وابسته شبیه باشد.
توجه کنید که علاوه بر ملاحظات مالیات بر درآمد ، قیمت انتقالی در موقعیت بین المللی، بر جریان نقدی، از طریق اثر شدیدی که بر سطح تعرفه ها و عوارض گمرکی واردات دارد، نیز اثر می گذارد. این مالیات ها توسط یک کشور، روی کالاهایی که وارد آن کشور می شوند، وضع می شوند. میزان مالیات وضع شده معمولا بر مبنای ارزش گزارش شده ی واردات است. همچنین در مورد مالیات بر درآمد ، قوانین در میان کشورها متفاوت است و شرکت ها از طریق قیمت گذاری انتقالی تعرفه و عوارض گمرکی وارداتشان را مدیریت می کنند.
به دانشجویان سایت های زیر را برای دستیابی به اطلاعات نرخ های مالیات بر درآمد کشور های مختلف ارائه کنید:
www. Worldwide-tax.com
www. Dits.deloitte.com
همان طور که در بالا اشاره شد ، دانشجویان بایستی آگاه گردند که بسیاری از مسائل مشابهی که در یک موقعیت بین المللی رخ می دهند( با مراجعه به تأثیر گزینه های گوناگون قیمت گذاری انتقالی بر جریانات نقدی) در ایالات متحده نیز مربوط و اثر گذار می باشند ، به خصوص در ارتباط با انتقالات بین ایالتی کالاها و خدمات. این مسئله دوباره به وجود می آید ، زیرا نرخ های مالیات بر درآمد بین ایالت ها متفاوت است.
3.سود و هزینه ی مالیات بر درآمد: قیمت انتقالی جایگزین
واحد فرعی ایتالیایی | واحد فرعی ایرلندی | شرکت اصلی آمریکایی | ترکیبی | |
درآمد هر واحد | 1200 | 1600 | 2000 | 2000 |
هزینه ی هر واحد: | ||||
هزینه ی تفاضلی | 1000 | 100 | 100 | 1200 |
قیمت انتقالی | 0 | 1200 | 1600 | |
کل هزینه ی هر واحد | 1000 | 1300 | 1700 | |
سود عملیاتی هر واحد | 200 | 300 | 300 | 800 |
مالیات بر درآمد هر واحد | 60 | 45 | 105 | 210 |
سود بعد از مالیات | 140 | 255 | 195 | 590 |
سود و هزینه ی مالیات بر درآمد: قیمت انتقالی جایگزین
واحد فرعی ایتالیایی | واحد فرعی ایرلندی | شرکت اصلی آمریکایی | ترکیبی | |
درآمد هر واحد | 1100 | 1800 | 2000 | 2000 |
هزینه ی هر واحد: | ||||
هزینه ی تفاضلی | 1000 | 100 | 100 | 1200 |
قیمت انتقالی | 0 | 1100 | 1800 | |
کل هزینه ی هر واحد | 1000 | 1200 | 1900 | |
سود عملیاتی هر واحد | 100 | 600 | 100 | 800 |
مالیات بر درآمد هر واحد | 30 | 90 | 35 | 155 |
سود بعد از مالیات | 70 | 510 | 65 | 645 |
در درجه نخست، روش قیمت گذاری انتقالی منتخب باید قانونا در کشورهایی را که در بر می گیرد، قابل قبول باشد. دوم : نیاز است که اثر شدیدی را که سیاست قیمت گذاری انتقالی روی تعرفه ها و عوارض گمرکی واردات می گذارد مورد توجه قرار گیرد، ای کار از طریق تجزیه و تحلیل کامل اثرات جریان نقدی از یک سیاست قیمت گذاری انتقالی معین صورت می گیرد. از دیدگاه کیفی ، تصمیم گیری قیمت گذاری انتقالی بین المللی ممکن است از طریق ملاحظات زیر تحت تاثیر قرار گیرد:
الف. آیا هیچ کنترل پولی وجود دارد که دولت(های) خارجی بتواند به منظور جلوگیری از نوعی برنامه ریزی مالیاتی، که در قسمت 3 و 4 بالا شرح داده شد، به کار گیرند.
ب. آیا قیمت انتقالی به قیمت بازار “استاندارد دنیای واقعی” نزدیک است؟
ج. آیا برای شرکت به صرفه است که یک قرارداد قیمت گذاری انتقالی (APA) را با دولت(های) خارجی که متاثر از تصمیم گیری قیمت گذاری انتقالی اند ، حفظ کند.
د. در نبود یک قیمت بازار مشخص (یعنی برآوردی از قیمت فروش در معاملات آزاد مشابه) می توان قیمت انتقالی منتخب را بر مبنای یک سنجش مناسب از بهای تمام شده به علاوه ی یک یک درصد افزایش بهای معقول توجیه کرد.
ه. آیا افزایش پرداخت مالیات به یک کشور به عنوان یک گواهی از” شهروندان ممتاز” به صرفه خواهد بود؟
و. آیا در بلندمدت به نفع شرکت است که مدیران زیر واحد ها در مورد قیمت انتقالی مذاکره کنند، به جای اینکه قیمت انتقالی بر مبنای فرمول تعیین شود؟
19-56. قیمت گذاری انتقالی؛ وضع مالیات بین المللی.
شرکت Harris يك واحد فرعي تولیدی در سنگاپور دارد كه تجهيزات ورزشي را براي مصرف كنندگان ايالات متحده توليد مي كند. جمع هزينه هاي تولیدی واحد فرعي 1500000 دلار است به علاوه ی هزینه های عمومي و اداری که 350000 دلار است. واحد تولیدی، تجهيزات را به واحد فرعي بازاریابی در ايالات متحده 2500000 دلار مي فروشد، واحد فرعی بازاریابی محصول را به مصرف كننده نهايي در نهایت به مبلغ 3500000 دلار می فروشد. جمع هزينه هاي بازاریابی، عمومي و اداری واحد فرعي فروش، 200000 دلار، می باشد. فرض کنید که در سنگاپور نرخ مالیات شرکتها 33 درصد و نرخ مالیات در ايالات متحده 46 درصد است. فرض كنيد كه هيچ معاهده ی مالياتي يا ساير معاملات ویژه ی مالیاتی به کار برده نشده است.
مطلوب است: اگر واحد فرعی تولیدی قیمت فروش خود را 20 درصد برای واحد فرعی فروش بالا ببرد، چه تاثیری بر کل مالیات سطح شرکت، شرکت Harris دارد ؟
پاسخ:
تغيير در قيمت انتقالی، سودآوری واحد فرعي خارجي را كه در آنجا مالياتها پايين تر است، افزايش مي دهد و سودآوري واحد فرعي آمریکایی را كه در آنجا مالياتها بالاتر است، كاهش مي دهد. اثر خالص، 65000 دلار كاهش كل ماليات شركت خواهد بود (867500-932500). خلاصه ی تجزيه و تحليل در زیر نشان داده شده است:
درآمد قبل از افزايش قيمت انتقالی
كل | واحد فرعی آمریکایی | واحد فرعی سنگاپوری | |
6000000 | 3500000 | $2500000 | درآمدها |
4000000 | 2500000 | 1500000 | هزينه های مستقيم |
550000 | 200000 | 350000 | سایر هزينه ها |
1450000 | 800000 | 650000 | سود قبل از ماليات |
582500 | 368000 | 214500 | ماليات (33% و 46%) |
867500 | 432000 | 435500 | سود بعد از ماليات |
درآمد بعد از افزايش قيمت انتقالی
كل | واحد فرعی آمریکایی | واحد فرعی سنگاپوری | |
6500000 | 3500000 | $3000000 | درآمدها |
4500000 | 3000000 | 1500000 | هزينه های مستقيم |
550000 | 200000 | 350000 | سایر هزينه ها |
1450000 | 300000 | 1150000 | سود قبل از ماليات |
517500 | 138000 | 379500 | ماليات (33% و 46%) |
932500 | 162000 | 770500 | سود بعد از ماليات |
= اختلاف در کل هزینه ی مالیات بر درآمد = اختلاف در سود قبل از مالیات
= $932,500 – $867,500 = $65,000
یا ($582,500 – $517,500)
توجه: محاسبه ی ميانبر معادل خواهد بود:
$2,500,000 × 0.2 × (0.46 – 0.33) = $65,000
19-57 قیمت گذاری انتقالی، تصمیم گیری
شرکت منیوفکچرینگ ادونس،تولیدکننده قطعات الکتریکی در سه بخش صنعتی، تجاری و محصولات مصرف کننده می باشد. بخش تجاری هر ساله 10000 واحد ازقطعه23-6711 را می خرد که بخش صنعتی برای استفاده در تولید یکی از محصولات خود آن را تولید می کند . بخش تجاری به سرعت در حال رشد است. بخش تجاری در حال گسترش محصولات خود است ودر حال حاضر می خواهد خرید خود از قطعه23-6711را به 15000 واحد افزایش دهد. مشکل این است که بخش صنعتی در ظرفیت کامل است.وسرمایه گذاری جدیدی طی سالیان اخیر انجام نشده است زیرا مدیران ارشد رشد کمی در محصولات خود می دیدند بنابراین افزایش زود هنگام در ظرفیت بعید است. بخش تجاری می تواند قطعه 23-6711را ازشرکتHigh techبخرد ویا ازBritton electric که یکی از مشتریان بخش صنعتی بوده و درحال حاضر650 واحد ازقطعه 88-461را خریداری می نماید، بخرد. فروش بخش صنعتی بهBritton تحت تأثیر تصمیم بخش تجاری درباره قطعه23-6711قرار نخواهد گرفت.
بخش صنعتی
داده های قطعه23-6711
185دلار | قیمت مربوط به بخش تجاری |
155دلار | هزینه های متغیر تولیدی |
205دلار | قیمت مربوط به خریداران بیرونی |
داده های قطعه88-461
65دلار | هزینه های متغیر تولیدی |
95دلار | قیمت فروش |
دیگر تهیه کنندگان قطعه23-6711
200دلار | قیمت شرکت High tech |
210دلار | قیمت شرکتBritton electric |
خواسته ها:
1-تصمیم مناسب بخش تجاری در مورداینکه خرید 5000واحد اضافی از چه کسی باشدچیست وقیمت انتقالی صحیح ان چقدر است؟
2-با فرض این که فروشهای بخش صنعتی به Brittonلغو شوند به خاطر اینکه بخش تجاری ازBritton خرید نکند. بهای تمام شده هر واحدAMIدر این مورد چقدر خواهد بودو قیمت انتقالی مورد نظر چه تغییری می کند؟
3-مفاهیم استراتژیک بکار رفته در پاسخ به سوال1چه هستند؟وچگونهAMI می تواند در یک یا چندین بخش خود رقابتی تر گردد؟
جواب:
1-سه گزینه برای بخش تجاری وجود دارد:خرید از عرضه کننده داخلی(بخش صنعتی)،خرید از Brittonیا خرید ازHigh tech،تجزیه تحلیل از نظر AMIبه شرح زیر است.
خرید از بخش صنعتی
هزینه های AMI(بافرض اینکه بخش صنعتی در ظرفیت کامل است)
775000 $ | هزینه های متغیر شرکتDIV $155 x 5,000 |
250000 $ | حاشیه زیان فروش شرکت DIV($205 – $155) x 5,000 |
1025000 | جمع |
5000/1025000=205هرواحد
خرید از Britton : هزینهAMI210دلار است. سهم فروشBrittonبوسیله بخش صنعت نادیده گرفته شد زیرا این فروش ها در تصمیم گیری بخش تجاری محتمل نیستند.
خریداز High tech : هزینه برای AMI200دلار است. بهترین تصمیم گیری برای AMI: وادار کردن بخش تجاری به خرید ازHigh tech،با فرض اینکه بخش فروشBRITTONوHigh techخدمات وکیفیتی معادل هم داشته باشند.پایین ترین بهای تمام شده 200دلار است.
بهترین قیمت انتقالی که باعث می شود بخش خرید در تصمیم گیری درست مستقل باشداستفاده از قیمت بازار205دلار بخش فروش است.
2-اگر فروش های Britton توسط بخش صنعتی به تصمیم گیری بخش تجاری مشروط بودند، هزینه های مربوطAMI معادل مبلغ 1050000= $210 x 5,000هستند(مقدار مورد نیاز بیش از ظرفیت بخش صنعت است)
بهای تمام شده خالص به بهای210 x 5,000 = $1,050,000است که حاشیه زیان فروش های Britton
650*(65-95)= 19500 دلار یا1030500دلار یا206.1 دلار به ازای هرواحد است
قیمت انتقالی صحیح تغییر نمی کند وهنوز همان 205دلار بخش 1است.
3-تصمیم بخش تجاری به خرید از بیرون هزینه های کلی را کاهش می دهد و همچنین با استراتژی کاهش اتکا بخش تجاری به تولیدات بخش صنعتی سازگار است. اگر مدیران ارشد در مورد رشد بالقوه در بخش صنعتی مطمئن نباشند و هرگونه سرمایه گذاری جدید راکاهش دهند، احتمالا در آینده ظرفیت را در بخش صنعت کاهش داده یا حذف نمایند.از سوی دیگر بنظر میرسد فروش های بیرونی بخش صنعت خیلی زیاد هستند. یک حاشیه خوب 50دلاری در فروش های خارج از شرکت بابت قطعه23-6711 برای شرکت وجود دارد. علاوه براین به نظر می رسدBrittonنظر به خرید قطعه 88-461 از بخش صنعت را ، صرف نظر از تصمیم بخش تجاری، دارد.یک بیان مثبت درباره کیفیت محصولات بخش صنعت وکیفیت ارتباط با Brittonوجود دارد. شاید بایستی که مدیران ارشد دراستراتژی بلند مدت خود در بخش صنعت تجدیدنظر کنند.
19-60. استراتژی ؛ سنجش عملکرد استراتژیک؛ قیمت گذاری انتقالی.
مجتمع Ajax چندین بخش دارد، گرچه ، فقط دو محصول انتقالی به بخش های دیگر دارد. بخش معدن toldine را تصفیه می کند که به بخش فلزات انتقال داده می شود، جایی که toldine به صورت یک آلیاژ پردازش شده و به مشتریان به قیمت هر واحد 150 دلار فروخته می شود. Ajax در حال حاضر می خواهد که بخش معدن 400000 واحد toldine که کل تولید سالانه اش است را به بخش فلزات انتقال دهد، به قیمتی معادل کل هزینه ی تولیدی (واقعی) به اضافه ی 10 درصد . مقادیر نامحدودی toldine می تواند به قیمت هر واحد 90 دلار، در بازار آزاد خریداری و فروخته شود، بخش معدن می تواند همه ی toldine ای را که تولید می کند به بهای 90 دلار برای هر واحد در بازار آزاد بفروشد اما هزینه ی متغیر فروشی به میزان 5 دلار به ازای هر واحد، متحمل می شود.
Brian Jones، مدیر بخش معدن، از انتقال کل تولیدات toldine به بخش فلزات به بهای 110 درصد بهای تمام شده، ناراضی است. در جلسه ای با مدیریت Ajax، او گفت:” چرا بخش من باید toldine را کمتر از قیمت بازار به بخش فلزات بفروشد؟ برای سال اخیر منتهی به ماه می، حاشیه فروش بخش فلزات بیش از 19 میلیون دلار برای فروش 400000 واحد بود در حالی که حاشیه فروش بخش معدن، 5 میلیون دلار بابت تعداد مشابه ای واحدهای انتقال داده شده، می باشد. بخش من به سودآوری بخش فلزات کمک می کند . ما باید اجازه داشته باشیم که قیمت بازار را برای toldine ارسالی به بخش فلزات مطالبه نماییم.”
در زیر ساختار تفصیلی بهای تمام شده برای هر واحد در دو بخش معدن و فلزات، برای سال مالی منتهی به 31 می، 2012 آورده شده است:
بهای تمام شده ی هر واحد | ||
بخش معدن | بخش فلزات | |
قیمت انتقالی از بخش معدن | – | 66 |
مواد مستقیم | 12 | 6 |
دستمزد مستقیم | 16 | 20 |
سربار تولیدی | 32* | 25** |
کل بهای تمام شده ی هر واحد | 60 | 117 |
*سربار تولیدی در بخش معدن 25% ثابت و 75% متغیر است.
** سربار تولیدی در بخش فلزات 60% ثابت و 40% متغیر است.
مطلوب است:
آیا قیمت های انتقالی بر مبنای بهای تمام شده به عنوان معیار سنجش عملکرد بخش ها، مناسب هستند، چرا؟ توضیح دهید.
با استفاده از قیمت بازار به عنوان قیمت انتقالی، حاشیه فروش برای هر دو بخش را برای سال منتهی به 31 می 2012 تعیین نمایید.
اگر Ajax استفاده از قیمت گذاری انتقالی مذاکره ای را بپذیرد و بخش ها برای خرید و فروش، قیمت بازار آزاد را بپذیرند، محدوده ی قیمتی toldine که هر دو بخش آن را بپذیرند، تعیین کنید. پاسختان را شرح دهید.
شناسایی کنید که کدام یک از سه نوع قیمت انتقالی – بر مبنای بهای تمام شده ، بر مبنای بازار، یا مذاکره ای – به احتمال زیاد منجر به رفتار مطلوب مدیریت Ajax و در نتیجه منفعت کل عملیات می شود. پاسختان را شرح دهید.
پاسخ:
قیمت های انتقالی بر مبنای بهای تمام شده به عنوان معیار سنجش عملکرد بخش ها مناسب نیست، و بعضی از دلایل آن عبارتند از:
بخش فروش، انگیزه ی کمی برای کنترل هزینه های تولیدی دارد، چرا که همه ی هزینه هایی که متحمل می شود را بازیافت خواهد کرد.
اغلب به تصمیم گیری های غیر بهینه برای شرکت به عنوان یک کل منجر می شود.
با استفاده از قیمت بازار به عنوان قیمت انتقالی، حاشیه فروش برای هر دو بخش معدن و فلزات برای سال منتهی به 31 می 2012 به صورت زیر محاسبه می شود:
محاسبه ی حاشیه فروش بخش های شرکت تلفیقی Ajaxبرای سال منتهی به 31 می 2012 | ||
بخش معدن | بخش فلزات | |
$90 | $150 | قیمت فروش |
منهای: هزینه های متغیر | ||
12 | 6 | مواد مستقیم |
16 | 20 | دستمزد مستقیم |
24 | 10 | سربار تولیدی (1) |
0 | 90 | قیمت انتقالی |
$38 | 24 | حاشیه فروش هر واحد |
× 400,000 | × 400,000 | × حجم |
$15,200,000 | $9,600,000 | کل حاشیه ی فروش |
توجه:
سربار متغیر برای بخش معدن= 32$ × 75%=24$
سربار متغیر برای بخش فلزات= 25$ × 40%=10$
5 دلار هزینه ی متغیر فروش، که بخش معدن برای فروش در بازار آزاد متحمل می شود، نباید در انتقال داخلی گنجانده شود.
اگر استفاده از قیمت انتقالی مبتنی بر مذاکره توسط مجتمع Ajax تعیین شود، که همچنین بخش ها برای خرید و فروش در بازار آزاد، مجاز باشند، محدوده ی قیمت toldine ، که برای هر دو بخش قابل قبول باشد به صورت زیر تعیین می شود:
زمانیکه بخش معدن بتواند، قیمت مشابه 90 دلار برای هر واحد که در بازار خارج از شرکت بدست می آورد، بتواند از فروش به بخش فلزات بدست آورد، بخش معدن فروش به بخش فلزات را ترجیح می دهد. گرچه، بخش معدن مایل به فروش toldine به قیمت هر واحد 85 دلار خواهد بود زیرا از 5 دلار هزینه ی متغیر فروش اجتناب می کند.
بخش فلزات ترجیح می دهد که پرداخت قیمت معامله ی با صرفه هر واحد 66 دلار را ادامه دهد. با این حال، اگر بخش معدن با این قیمت به بخش فلزات نفروشد، بخش فلزات مجبور به پرداخت 90 دلار برای هر واحد در بازار آزاد خواهد بود. از این رو، بخش فلزات راضی به دریافت امتیاز از بخش معدن معادل هزینه هایی است که بخش معدن با فروش داخلی از آن اجتناب می کند. بنابر این قیمت انتقالی مذاکره ای بین 85 و 90 دلار برای toldine برای هر دو بخش و برای شرکت به عنوان یک کل مفید خواهد بود.
قیمت انتقالی مذاکره ای به احتمال زیاد رفتار مطلوب مدیریت را موجب می شود ، زیرا که:
مدیریت بخش معدن را به کنترل هزینه ها به صورت آگاهانه تشویق می کند.
به بخش فلزات، از طریق فراهم کردن toldine در بهای تمام شده ای کمتر از رقبا، سود می رساند.
اندازه گیری واقعی تر از عملکرد بخش ها را فراهم می کند.