مفهوم سمت و سوی حسابرسی چه چیز و در چه زمان باید حسابرسی شود؟
حسابرسان باید به سه پرسش، پاسخ بدهند: چه چیز را باید حسابرسی کنند؟ در چه زماین باید آن را حسابرسی کنند؟ برای چه منظوری باید حسابرسی کنند؟ حسابرسان باید ابتدا آن بخش از سیستم کنترل داخلی را حسابرسی کنند که در برابر هزینههای انجام شده برای آن، بیشترین منافع را ایجاد میکند. هزینهها شامل حقوق زمان صرف شده کارکنان حسابرسی و مخارج مرتبط، مانند هزینه مسافرت میباشد.
منافع از یافتههای عمدهای به دست میآید که کنترل جنبههای اصلی فعالیتهای تجاری را بهبود میبخشد. مهمتر این که با یافتن نقاط ضعف و مشکل آفرین و از این رو پیشگیری از زیانهای احتمالی بیشترین منافع بدست میآید.مفهوم سمت و سوی حسابرسیانجام شدن حسابرسی علاوه بر منافع یاد شده در بالا نفع دیگری را نیز در بر دارد و آن ارزش هشدار دهندگی است. حتی اگر نکات با اهمیتی در یک حسابرسی نیز یافت و گزارش نشود کارکنان قسمت مورد رسیدگی به صرف این که فعالیتهای آن قسمت به صورت دورهای حسابرسی میشود این انگیزه در آنان به وجود میآید که در بهبود روشها و کنترل داخلی بکوشند.
در بیشتر موارد هزینه حسابرسی فعالیتهای مختلف تفاوت چندانی ندارد. در نتیجه خطر عدمدستیابی به یک یا چند هدف کنترل داخلی عامل اصلی در تخصیص منابع حسابرسی داخلی میباشد.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
نقش خطر در تعیین سمت و سوی حسابرسی داخلی. اولین انگیزه اقتصادی مدیریت مزایا یا منافعی است که برای سازمان مربوط ایجاد میشود یعنی حاصل عملیات یا فروش کالا و یا خدمات. دومین انگیزه خطر است که پیوندی ناگسستنی با انگیزه اول دارد و معمولاً به همان اندازه با اهمیت است. خطر در این جا عبارت است از مخاطرات تجاری و مالی و میتوان آن را هر گونه تهدید در راستای تامین منافع اقتصادی سازمان تعریف کرد. این دومین انگیزه مدیریت است که به دلیل وابستگی آن به سیستم کنترل داخلی، برای حسابرسان داخلی بسیار اهمیت دارد. هر چه خطر بالاتر باشد نیاز به کنترل مدیریت بیشتر میشود.
خطر را میتوان به آسانی طبق پنج هدف کنترل داخلی به شرح زیر طبقهبندی کرد:
1- اطلاعات ناکافی مالی و عملیاتی
2- عدم رعایت سیاستها، روشها، قوانین و مقررات
3- از دست رفتن داراییها
4- استفاده غیراقتصادی و ناکارامد از منابع
5- عدم دستیابی به هدفها و برنامهها
کنترل برخی از خطرها توسط مدیریت ممکن است بسیار دشوار یا حتی غیرممکن باشد اما مدیریت معمولاً میتواند از طریق پوششهای بیمهای زیان احتمالی آنها را کاهش دهد. در سایر موارد مدیریت برای جبران پذیرش مخاطرات بیمه نشده به بازیافت اقتصادی بیشتری نیاز دارد.از این رو مدیریت بطور کلی کوشش میکند مخاطرات یا خطرها را با افزایش کنترلهای سیستم – بیمه کردن زیانهای ممکن و افزایش میزان بازیافت در موارد پذیرش خطر بالاتر کاهش دهد.
حسابرسان داخلی برای تعیین زمان انجام حسابرسی نه تنها نوع خطر را بلکه مهمتر از آن میزان خطر موجود را برآورد میکنند. حسابرسان داخلی همه سازمان را در نظر میگیرند خطر نسبی مربوط به فعالیتهای گوناگون را براورد میکنند و فعالیتها را بر حسب خطر نسبی آنها مرتب مینمایند. فعالیتهای با خطر بالا را در اولویت اول قرار میدهند و حسابرسی میکنند.
حسابرسان داخلی در اولویتبندی فعالیتها بر حسب خطر دو عامل کلیدی را مورد توجه قرار میدهند: اول میزان زیان و خسارت احتمالی و دوم درصد احتمال وقوع این گونه زیانها. طرح خطر ترکیب این دو عامل است. بدیهی است که جنبههای مثبت خطر نیز میتواند مورد توجه حسابرسان داخلی قرار گیرد. به بیان دیگر حسابرسان داخلی به جای این که تنها به زیانهای احتمالی بپردازند به موارد جبرانی مرتبط با احتمالات خود نزی توجه میکنند یعنی از دست رفتن یک مورد جبرانی از همان ماهیت رخ دادن واقعی یک زیان است که خطر نسبی چنین زیانی نیز باید در نظر گرفته شود.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
اندازهگیری خطر: اندازهگیری میزان واقع خطر به واحد پول ممکن است تقریباً امکان ناپذیر باشد. برای مثال تعیین دقیق مقدار و مبلغ ضرر و زیان ناشی از تولید و فروش یک محصول جدید ممکن است امکانپذیر نباشد. معمولاً برای برآورد منطقی آنها روشهای مختلفی وجود دارد اما تعیین مبلغ دقیق میزان خطر بسیار دشوار است. همچنین تعیین درصد احتمال وقوع ضرر و زیان ناشی از خطر با روشهای موجود امکان پذیر نمیباشد. با این وجود در فصلهای بعدی برخی از روشهای مورد استفاده برآورد مقداری خطر تشریح میشود.
در نتیجه هر براوردی از خطر تنها یک براورد است. هر براورد اولیهای که درباره خطر یک فعالیت خاص انجام میشود از اطلاعات محدود در دسترس ناشی میشود.
براورد اولیه خطر در واقع «اولین گام» در جهت اولویتبندی فعالیتها برای حسابرسی است. احتمال این که برآوردهای اولیه حسابرسان داخلی از خطر با برآوردهای بعدی آنان دقیقاً مطابقت داشته باشد بسیار ضعیف است. هر چه اطلاعات بیشتری در اختیار قرار گیرد، برآورد دوباره خطر و مقایسههای بیشتری مورد نیاز میشود.
اگر قرار بود تنها براساس قدر مطلق زیانهای احتمالی درباره خطر این موارد قضاوت شود، حسابرسان داخلی باید به ترتیب نگران مدیریت وامها، کنترل کیفیت تولید و مدیریت موجودیها با شند.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
فرض کنید حسابرسان داخلی، احتمال بروز ضرر و زیان هر یک از مخاطرات یاد شده بالا را مورد بررسی قرار داده باشند. در این بررسی ممکن است مشخص شود که احتمال دزدی موجودی کالا 75 درصد باشد که در این صورت، از هر 4 قلم موجودی، 3 قلم آن بدون پرداخت وجه دزدیده میشود.
حسابرسان داخلی ممکن است به این نتیجه برسند که احتمال ضرر و زیان ناشی از فروش محصولات با کیفیت نامطلوب، 40 درصد است. به علاوه حسابرسان ممکن است در برآوردهای خود مشخص کنند که به دلیل پیشینه درخشان وصول اقساط وامها در گذشته و وضعیت مطلوب صورتهای مالی سازمان، احتمال زیان ناشی از وامهای جدید بسیار ناچیز (یعنی، حداکثر یک درصد) است.
سیستم کنترل داخلی، عاملی است که بیشترین تاثیر را در احتمالات دارد. کنترلهای خوب و مناسب احتمال ضرر و زیان و به تبع آن میزان خطر را کاهش میدهد. کنترلهای ضعیف و ناکارآمد درصد احتمال زیان را افزایش میدهد.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
روابط سازمانی موثر بر کار حسابرسی: مطالبی که تا به حال درباره آنها گفتگو شد نشان میدهد که وظیفه حسابرسی داخلی وظیفه دیگر گروهها و واحدهای سازمان تا چه حد مرتبط و متقابل است. این گروهها از جمله شامل مدیریت اداری و عملیاتی هیات مدیره و حسابرسان مستقل است.
مدیریت در برابر حسابرسی داخلی. اصطلاح مدیریت در این جا به معنای مدیران اجرایی یک سازمان و نه هیات مدیره آن است. حسابرسی داخلی برای حفظ بیطرفی باید مستقل از عملیات و فرایندهای تصمیمگیری در سازمان و از اعمال نفوذهای بی مورد مدیریت به دور باشد.
استقلال حسابرسی داخلی از فرایندهای تصمیم گیری و ضرورت وجود آن را یشتر بحث کردیم اما دور بودن حسابرسی داخلی از اعمال نفوذهای بیمورد مدیریت نیاز به توضیح بیشتری دارد. بیطرفی حسابرسان داخلی میتواند از طریق واکنش کارکنانی که از یافتههای حسابرسی متاثر میشوند ظاهراً یا واقعاً مورد تهدید قرار گیرد. این کارکنان ممکن است در موقعیتهای شغلی مهمی قرار داشته باشند و بتوانند بر حقوق و مزایا ترفیع و وضعیت استخدامی حسابرسان داخلی تاثیر بگذارند که در این صورت حسابرسان داخلی مکن است علیرغم انتقادهای شدیدی که به آنان دارند نخواهند انتقادی را ابراز کنند. همچنین اگر حسابرسان داخلی با مدیریت سازمان یک وابستگی اخلاقی و عاطفی داشته باشند یعنی خود را عضوی از اعضای مدیریت بدانند ممکن است استقلال و در نتیجه بیطرفی آنان به مخاطره بیافتد.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
پرسش مهمی در نتیجه ضرورت استقلال حسابرسان از مدیریت و تصمیمگیری پیدا میشود. چه کسانی از حسابرسی داخلی سود میبرند؟
مدیران استفاده کنندگان اصلی حسابرسی داخلی بودهاند و حسابرسان مستقل و اخیراً هیات مدیره استفاده کنندگان رده دوم را تشکیل میدهند. دیدگاهی که در این فصل تشریح میشود هیات مدیره را همراه با مدیریتهای ارشد میانی و عملیاتی اصلیترین استفاده کنندگان از خدمات واحد حسابرسی داخلی در نظر میگیرد.
حسابرسان داخلی اساساً نباید به مدیریتها گزارش دهند. حسابرسی داخلی اگر چه ممکن است مسئولیت گزارشگری به مدیریت را به عهده داشته باشد اما مسئولیت اصلی آن ارائه گزارش به رده بالای سازمان مانند هیات مدیره میباشد. از دیدگاه نظری چنین ترتیبی به معنای آن است که مدیریت عملیاتی برای رسیدگی به موضوعهای مورد نظر خود باید از طریق هیات مدیره اقدام کند.
مدیران ارشد اجرایی اغلب عضو اصلی هیات مدیره میباشند و معمولاً بیشترین آرا را در اختیار دارند. در چنین مواردی ارائه گزارش حسابرسان داخلی به هیات مدیره یا مدیران ارشد به دلیل یکی بودن آنها تفاوت چندانی نخواهد داشت. در مواردی که برخی اعضای هیات مدیره به صورت غیرموظف انجام وظیفه میکنند استقلال حسابرسان داخلی میتواند به مراتب آسانتر به وجود آید و حفظ شود.
هیات مدیره – یک نهاد حاکم. هیات مدیره هر سازمان مسئولیت نهایی مدیریت را در آن سازمان به عهده دارد. گرچه اعضای هیات مدیره ممکن است با نامهای گوناگونی چون مدیران، امنا، مدیران کل و… خوانده شود اما وظایف و مسئولیتهای آنان تقریباً مشابه است. با وجودی که ترتیب روشنی برای استفاده از این نامگذاریها اندیشیده نشده است اما شرکتهای سهامی عموماً دارای مدیران نهادهای دولتی دارای مدیران کل و شرکتها و موسسات غیرانتفاعی دارای امنا میباشند. در برخی موارد، سازمانهای غیرانتفاعی هیات مدیره خود را هایت عامل یا اجرایی مینامند.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
این سطح از مدیریت هدفهای کلی را برای فعالیتهای سازمان تدوین و این هدفها چگونگی طراحی و اعمال درست و مناسب سیستمهای کنترل را روشن میکند. نقشهای مجزا اما همسوی سطوح مختلف مدیریت روابط علت و معلولی را در سازمان به وجود میآورد که این امر به نوبه خود نیاز به کنترل و توازن را ایجاد میکند. وجود این گونه نیروهای طبیعی ضرورت استقلال واحد حسابرسی داخلی را از مدیریت عملیاتی ایجاب مینماید زیرا هر سطح مدیریت پایینتر از هیات مدیره ممکن است عملی برخلاف هدفهای سیستم انجام دهد.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
برای مثال، پژوشهای انجام شده نشان میدهد هر یک از مدیران به گونهای رفتار میکند که حفظ منافع شخصی خود را بر مصالح کلی سازمان ترجیح میدهد. در نتیجه افق دید مدیران نسبت به آینده ممکن است بسیار کوتاهتر از آیندهنگری هیات مدیره باشد.
فرض کنید یک مدیر تولید درمییابد که اگر هزینههای تولید به حداقل ممکن برسد، شانس موفقیت و پیشرفت او بیشتر میشود. چنانچه این مدیر، هزینهها را به قیمت از دست دادن کیفیت محصولات سازمان کاهش دهد، این امر تاثیر نامطلوبی بر فروشهای سازمان خواهد داشت.
در این مثال هدف نهایی مدیر پیشرفت و موفقیت (شخصی) بود. هدف هیات مدیره، احتمالاً کسب سهم بیشتری از بازار بود.
این دو هدف لزوماً همسو و هماهن نمیباشد.مفهوم سمت و سوی حسابرسی
همچنین، یک مدیر ممکن است از پذیرفتن مخاطراتی بپرهیزد که در صورت بد فرجام بودن نتایج آن، موقعیت شغلی او را در سازمان تهدید کند.
برعکس، اعضای هیات مدیره ممکن است خطرهایی را بپذیرند که بازیافت احتمالی آن، چشمگیر و قابل ملاحظه باشد.
این مسئله همچنین، توجه پژوهشگران رشتههای مدیریت و حسابداری را به خود جلب کرده است. سیستم کنترل داخلی باید سازگاری هدفها را به وجود آورد و ترویج دهد.
حسابرسان داخلی در صورت داشتن استقلال، بهتر میتوانند این سازگاریها را در سطوح مختلف سازمان ارزیابی کنند تا حسابرسانی که نسبت به مدیریت سازمان، استقلال ندارند.