ارزیابی و مقایسه عملکرد حسابرسی
حسابرسی داخلی ممکن است به گونههای متفاوت در سازمانها وجود داشته باشد. وجود یک چارچوب نظری برای حسابرسی داخلی، ساختاری را به وجود میآورد تا این گونه تفاوتها به خوبی مورد مطالعه و شناسایی قرار گیرند.
این چارچوب نظری، منبع مناسبی را نیز برای ارزیابی کیفیت عملیات واحدهای حسابرسی داخلی فراهم میکند. این منبع، مدیریت و هیات مدیره را در ارزیابی عملیات واحد حسابرسی داخلی در سازمانهای مختلف، یاری میکند. این گونه ارزیابیها و مقایسهها به طور معمول برای ارزیابی هر واحد حسابرسی داخلی و حرفه در کل، انجام میشود.عملکرد حسابرسی
دیدگاه کلی مفهومی
هدف اولیه حسابرسی داخلی ارزیابی کنترلهای موجود در سازمان به منظور اطمینان یافتن از این است که مخاطرات تجاری همواره در نظر گرفته میشود و سازمان بطور اقتصادی کارآمد و اثربخش به هدفهایش دست مییابد.
خطر نسبی فعالیتها تنها عامل اصلی هدایت عملیات واحد حسابرسی داخلی است. استقلال نسبی از دیگر قسمتها و عملیات باعث میشود تا حسابرسان داخلی با حفظ بیطرفی و بدست آوردن جایگاه مناسب وظایف و مسئولیتهای خود را به گونهای اثربخش انجام دهند. این گونه عوامل و ویژگیها که شالوده حسابرسی داخلی را تشکیل میدهند در بخشهای زیر تشریح میشود تا درباره دیدگاه کلی مفهومی حسابرسی داخلی شناخت بیشتری حاصل شود.عملکرد حسابرسی
مسئولیت و کنترل مدیریت
شالوده حسابرسی داخلی بر شناخت مدیریت سازمانی مبتنی است. این مدیریت سه نوع مسئولیت عمده و اساسی را به عهده دارد که عبارت است از برنامهریزی، سازماندهی و هدایت فعالیتهای سازمان در راستای هدفها و سیاستهای کلی سازمان.
برنامهریزی. برنامهریزی شامل تدوین هدفها و مقصودها و تعیین شیوههای استفاده از منابع و عناصر عملیاتی برای دستیابی به هدفها و مقصودهاست. منابع شامل نیروی انسانی، امکانات و تجهیزات، مواد، مصالح و پول است. عناصر عملیاتی معمولاً شامل بازاریابی و تولید و حسابداری است.عملکرد حسابرسی
سازماندهی. سازماندهی یعنی گردآوری و تدارک نیروی انسانی مورد نیاز امکانات، مواد و مصالح و وجوه نقد لازم و بکارگیری درست و مناسب آنها در چارچوب سیاستها، برنامهها و استانداردها به گونهای که بتوان به هدفهای مورد نظر دست یافت.هدایت. هدایت یعنی تفویض اختیار، راهنمایی و نظارت بر عملیات و مقایسه دورهای عملیات انجام شده با برنامههای پیشبینی شده. هدایت همچنین شامل مستند کردن موارد زیر است:1- اعمال اختیار2- رعایت سیاستها، روشها و استانداردها3- سرپرستی، نظارت و آزمون عملیات4- انجام دادن فعالیتهای برنامه ریزی شده
گروهبندی مسئولیتهای مدیریت
مسئولیتهای مدیریت را میتوان در سه سطح استراتژیکی، تاکتیکی و عملیاتی طبقه بندی کرد. این سه سطح نیز مستلزم برنامهریزی، سازماندهی و هدایت فعالیتهاست. تفاوتهای این سه سطح اساساً به میزان توجه مدیریت و زمانبندی (اجرا) محدود میشود.عملکرد حسابرسی
موضوعهای استراتژیکی معمولاً موارد زیر را در بر میگیرد:
1- نوع و ماهیت فعالیت تجاری که سازمان انجام میدهد.
2- وضعیت بازاری که سازمان در نظر دارد محصولات یا خدمات خود را در آن عرضه کند.
3- تصویر و تصوری که سازمان در نظر دارد به آن دست یابد.
موضوعهای تاکتیکی میتواند شامل موارد زیر باشد:
1- میزانی که سیستم اطلاعات مدیریت، کامپیوتری شده است.
2- سیاستهای زمانبندی حمل کالا برای مشتریان
3- شیوههای توزیع محصولات
4- استخدام مدیران جدید
موضوعهای عملیاتی میتواند موارد زیر را در بر گیرد:
1- تامین مواد مورد نیاز برای یک چرخه تولید
2- تخصیص نیروی انسانی ویژه به هر کار
3- سهمیه بندی تولید
مدیریت استراتژیک به کلیترین، فراگیرترین و درازمدتترین موضوعها میپردازد. مدیریت تاکتیکی بر چگونگی اجرای برنامههای استراتژیک تمرکز میکند. بیشتر توجه مدیریت تاکتیکی به موضوعهای میان مدت است و بر اجزا و واحدهای خاص سازمانی تاکید میورزد.
مدیریت عملیاتی به کارها و وظایف خاص و ضروری روزانه میپردازد.عملکرد حسابرسی
بنابراین ممکن است چنین استنباط شود که مدیران ارشد تنها در سطح مدیریت استراتژیک مسئولیت دارند و مدیران میانی در سطح مدیریت تاکتیکی و مدیران رده پایین سازمان در سطح مدیریت عملیاتی مسئول میباشند.
در واقع، وظایف اصلی هر یک از اعضای مدیریت در سطوح مختلف، انجام مسئولیتهای مربوط به خود است اما، به دلیل این که فعالیتها، یکپارچه و به شدت به یکدیگر وابسته میباشد، هر یک از اعضای مدیریت سطوح مختلف، در ایفای وظایف و مسئولیتهای مربوط به مدیریت استراتژیکی، تاکتیکی و عملیاتی سهیم میباشند.
در سازمانهای بسیار کوچک، همه وظایف و مسئولیتهای مدیریت توسط یک مدیر انجام میشود.
با افزایش و گسترش حجم فعالیتهای سازمان، به افراد و اعضای بیشتری برای انجام وظایف و مسئولیتهای مدیریت نیاز است. در چنین مواردی است که سازمان مربوط، به ساختار سازمانی گستردهتری نیازمند میشود. انجام فعالیتها در یک ساختار سازمانی گسترده مستلزم رعایت سیاستها، استانداردها و روشهایی است که میتوان آن را یک شبکه فراگیر کنترل دانست و عموماً به آن سیستم کنترل داخلی گویند. این کنترلها را برای اعمال کنترل موثر بر فعالیتها و عملیات به کار میگیرند. واژه «کنترل» به شرایط کلی و عمومی گفته میشود، در حالی که «کنترلها» روشهایی است برای دستیابی به آن شرایط.عملکرد حسابرسی
هدفهای کنترل داخلی
همه فعالیتهای مدیریت در سیستمهای کنترلی انجام میشود که هدفهای آن به شرح زیر است:
- قابلیت اعتماد و درستی اطلاعات.
- رعایت سیاستها، برنامهها، روشها، قوانین و مقررات.
- حفاظت از داراییها.
- استفاده اقتصادی و کارامد از منابع.
- دستیابی به هدفهای تعیین شده برای عملیات و برنامهها.
هر چه مدیریت، خوب باشد، احتمال دستیابی موثر به پنج هدف اصلی کنترل داخلی بیشتر خواهد شد.