راه کارهایی را که دو شرکت بزرگ بین المللی استفاده میکنند در نظر بگیرید.
رییس حسابرسی داخلی یکی معمولاً از استراتژی دوگانه برای تشخیص قسمتهای قابل حسابرسی استفاده میکند. برای حسابرسی کنترلهای مالی، قسمتها را برحسب چرخههای معاملات در بخش بخصوص شرکت مورد شناسایی قرار میدهد.
برای حسابرسی عملیات، قسمتها را معمولاً برحسب مناطق جغرافیایی شناسایی میکند. مدیریت ارشد حسابرسی این شرکت میگوید دفاتر گوناگون منطقهای و بینالمللی شرکت به نوعی مستقل از یکدیگر عمل میکنند. تخصیص گروههای حسابرسی برای رسیدگی گسترده به این واحدهای منطقهای، اطلاعات و گزارشهای حسابرسی کاملاً هماهنگی را بدست میدهد.
بدین ترتیب، عملیات هر محل را به هم ربط میدهد بدون نیاز به گسیل کردن گروههای مختلف در زمانهای متفاوت که تازه، در تجمیع یافتههای گوناگون خود نیز دشواری خواهند داشت.
حسابرسان شرکت دیگر، شرکت را هر ساله به سه شکل مختلف زیر تقسیم میکنند:
برحسب واحدهای عملیاتی.
برحسب چرخههای معاملات و رویدادها.
برحسب مراکز تصمیمگیری.
مدیریت ارشد حسابرسی داخلی با در نظر گرفتن پنج عامل دیگر به طور ضمنی، استراتژیهای گوناگون را به طور ذهنی مورد ارزیابی قرار میدهد تا بهترین استراتژی را برای رسیدگی به هر بخش از سازمان انتخاب کند. نتیجه این کار، استراتژیهای جداگانه برای هر بخش از سازمان به جای یک استراتژی برای تمام بخشهاست.
حسابرسان داخلی قسمتهای بزرگ سازمان را با بکارگیری هر سه استراتژی بالا مورد رسیدگی قرار میدهند تا رسیدگیهای جامعتری را انجام داده باشند، این کارهای بزرگ حسابرسی میتواند بیش از 3.000 ساعت زمان برای تکمیل شدن نیاز داشته باشد.
راههایی که در این بخش برای تشخیص قسمتهای قابل حسابرسی ارائه شد، یک برخورد است.
برخورد دیگر، راهی است که بیانیه استانداردهای حسابرسی داخلی شماره 9 با عنوان «براورد خطر»، ارائه کرده است. بیانیه یاد شده، انواع فعالیتهای قابل حسابرسی را به شرح زیر ارائه داده است:
سیاستها، رویهها و طرز کارها.
مراکز هزینه، مراکز سود و مراکز سرمایهگذاری.
ماندههای حسابهای دفتر کل.
سیستم اطلاعاتی (دستی و کامپیوتری).
قراردادها و برنامههای عمده.
واحدهای عملیاتی، چون خطوط تولید یا ارائه خدمات.
وظایف، چون دایرههای خدمات کامپیوتری، خرید، بازاریابی، تولید، تامین مالی، حسابداری و منابع انسانی.
سیستمهای معاملات مربوط به فعالیتها چون فروش، وصول، خرید، پرداختهای نقدی، موجودیها و حسابداری صنعتی، تولید، خزانه داری، حقوق و دستمزد و داراییهای سرمایهای
صورتهای مالی
10- قوانین و مقررات
مدیران و حسابرسان هنگام تصمیم گیری نسبت به چگونگی تقسیم سازامن برای تشخیص فعالیتهای قابل حسابرسی بالقوه باید به این فکر باشند که کدام شیوه بهترین است برای سازمان آنان
مرحله دوم: شناسایی قسمتهای قابل حسابرسی
حسابرسان داخلی پس از تدوین استراتژی یا گاه استراتژیهای مربوط به شناسایی قسمتهای قابل حسابرسی به تقسیم سازمان به قسمتهای قابل حسابرسی میپردازند. حاصل این فرایند لیستی عموماً طولانی از قسمتهای قابل حسابرسی است.
مثال: بیان مثالی این دو مرحله تدوین جدول کار حسابرسی را روشن میکند. فرض کنید حسابرسان داخلی شرکت سرزمین چوب میخواهند جدول کار حسابرسی سال آینده شرکت را تدوین کنند. شرکت سرزمین چوب دارای دو دایره اصلی چوب بری و تولید کاغذ است. این شرکت یک کارخانه تولید تخته چندلایی نیز در درون چوب بری دارد. دفتر مرکزی شرکت در رشت و کارخانه تولید کاغذ آن در همان نزدیکیها قرار دارد و دو کارگاه چوببری و کارخانه تولید تخته چند لایی آن در رامسر واقع شده است. شکل 4-5 نمودار سازمانی شرکت سرزمین چوب را با پنج رده مدیریت آن نشان میدهد. هر رده مدیریت شرکت در کنج راست گوشه نشان دهنده موقعیتهای مختلف است.
مدیریت شرکت سرزمین چوب با این دو دایره چنان برخورد میکند که گویی دو شرکت مستقل از یکدیگرند. هر یک از این دو دایره چنان سازماندهی شدهاند که حسابداری، مدیریت عملیات و کارگزینی خود
راه کارهایی را که دو شرکت بزرگ بین المللی استفاده میکنند در نظر بگیرید.
رییس حسابرسی داخلی یکی معمولاً از استراتژی دوگانه برای تشخیص قسمتهای قابل حسابرسی استفاده میکند. برای حسابرسی کنترلهای مالی، قسمتها را برحسب چرخههای معاملات در بخش بخصوص شرکت مورد شناسایی قرار میدهد.
برای حسابرسی عملیات، قسمتها را معمولاً برحسب مناطق جغرافیایی شناسایی میکند. مدیریت ارشد حسابرسی این شرکت میگوید دفاتر گوناگون منطقهای و بینالمللی شرکت به نوعی مستقل از یکدیگر عمل میکنند. تخصیص گروههای حسابرسی برای رسیدگی گسترده به این واحدهای منطقهای، اطلاعات و گزارشهای حسابرسی کاملاً هماهنگی را بدست میدهد.
بدین ترتیب، عملیات هر محل را به هم ربط میدهد بدون نیاز به گسیل کردن گروههای مختلف در زمانهای متفاوت که تازه، در تجمیع یافتههای گوناگون خود نیز دشواری خواهند داشت.
حسابرسان شرکت دیگر، شرکت را هر ساله به سه شکل مختلف زیر تقسیم میکنند:
برحسب واحدهای عملیاتی.
برحسب چرخههای معاملات و رویدادها.
برحسب مراکز تصمیمگیری.
مدیریت ارشد حسابرسی داخلی با در نظر گرفتن پنج عامل دیگر به طور ضمنی، استراتژیهای گوناگون را به طور ذهنی مورد ارزیابی قرار میدهد تا بهترین استراتژی را برای رسیدگی به هر بخش از سازمان انتخاب کند. نتیجه این کار، استراتژیهای جداگانه برای هر بخش از سازمان به جای یک استراتژی برای تمام بخشهاست.
حسابرسان داخلی قسمتهای بزرگ سازمان را با بکارگیری هر سه استراتژی بالا مورد رسیدگی قرار میدهند تا رسیدگیهای جامعتری را انجام داده باشند، این کارهای بزرگ حسابرسی میتواند بیش از 3.000 ساعت زمان برای تکمیل شدن نیاز داشته باشد.
راههایی که در این بخش برای تشخیص قسمتهای قابل حسابرسی ارائه شد، یک برخورد است.
برخورد دیگر، راهی است که بیانیه استانداردهای حسابرسی داخلی شماره 9 با عنوان «براورد خطر»، ارائه کرده است. بیانیه یاد شده، انواع فعالیتهای قابل حسابرسی را به شرح زیر ارائه داده است:
سیاستها، رویهها و طرز کارها.
مراکز هزینه، مراکز سود و مراکز سرمایهگذاری.
ماندههای حسابهای دفتر کل.
سیستم اطلاعاتی (دستی و کامپیوتری).
قراردادها و برنامههای عمده.
واحدهای عملیاتی، چون خطوط تولید یا ارائه خدمات.
وظایف، چون دایرههای خدمات کامپیوتری، خرید، بازاریابی، تولید، تامین مالی، حسابداری و منابع انسانی.
سیستمهای معاملات مربوط به فعالیتها چون فروش، وصول، خرید، پرداختهای نقدی، موجودیها و حسابداری صنعتی، تولید، خزانه داری، حقوق و دستمزد و داراییهای سرمایهای
صورتهای مالی