بحران مالی و نقش ارزشهای متعارف
بخش اول
اخیرا پوشش رسانهای زیادی در خصوص حسابداری ارزش متعارف
در کشورهای بحران زده مالی شنیده میشود.
بخش اول
اخیرا پوشش رسانهای زیادی در خصوص حسابداری ارزش متعارف (Fair Value) یا مارکت تو مارکت (Market to Market)در کشورهای بحران زده مالی شنیده میشود.در حالی که برخی از مفسران در روزهای اخیر استفاده از ارزشهای متعارف را برای ارزشیابی داراییهای مالی شرکتها و بنگاههای آسیب دیده از بحران اخیر بازارهای مالی توصیه میکردند، برخی دیگر استفاده از آن را در شرایط کنونی به عنوان نکته منفی تلقی میکردند که اوضاع را نه تنها بهتر نخواهد کرد بلکه به تشدید بحران نیز دامن خواهد زد. (توضیح اینکه استاندارد شماره 15کشور ما نیز چنین ارزشگذاریهایی را مجاز شمرده و یکی از پرچالشترین استانداردها در سالهای اخیر بین حسابرسان و شرکتها نیز بوده است). بسیاری از سرمایهگذاران بر این نکته اعتقاد دارند که ارزش متعارف بهترین روش برای ارزشگذاری داراییهای مالی نهادهای مالی و سرمایهگذاری است، چرا که مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی است و میتواند منجر به تصمیمگیریهای صحیح اقتصادی و در نتیجه استحکام بازار سرمایه شود. در این مقاله ما توضیح مختصری در خصوص این موضوع خواهیم داشت (نه در مخالفت یا موافقت با ارزش متعارف) تا بتوانیم تصویر درستی از چندی از مفاهیم مورد بحث به خوانندگان محترم انتقال دهیم. بنابراین در این مقاله سه پاسخ برای: ارزش متعارف چه هست و چه نیست، چگونه تعیین میشود و چه بنگاههایی از آن استفاده میکنند را ارائه خواهیم کرد.بحران مالیارزش متعارف چیست؟
ارزش متعارف (منصفانه) مبلغی است که خریدار و فروشندهای مطلع و مایل میتوانند در معاملهای حقیقی و در شرایط عادی یک دارایی را در ازای مبلغ مذکور مبادله کنند. بنابراین اگر خریدار یا فروشنده محجور و دیوانه و … باشد یا معامله در شرایط غیرعادی و تحت اجبار یا معامله غیرواقعی باشد، به عنوان ارزش متعارف شناخته نمیشود.
استاندارد شماره 157هیات تدوین استانداردهای حسابداری توضیح میدهد که هدف ارزش متعارف انتقال ارزش صحیح دارایی یا بدهی در تاریخ اندازهگیری آن است و نه ارزشی که ممکن است بنگاه در آینده از این بابت کسب کند(مثلا مبلغی که احتمالا در زمان فروش به دست خواهد آمد).بحران مالی
ارزش متعارف چگونه تعیین میشود؟
استاندارد 157با استفاده از یک ساختار سلسله مراتبی با سه سطح از شیوه تعیین ارزش سعی در بازکردن مفهوم ارزش متعارف و ارائه راهکاری اجرایی در این خصوص دارد. در تمامی سطوح هدف یکی است و آن تعیین ارزش منصفانه یک مبادله اقتصادی است. (ظاهرا نوعی مفهومسازی براساس مفاهیم بازارهای کارا در این خصوص مشاهده میشود (توضیح اینکه بازارهای سرمایه به بازارهای با سطح کارایی قوی، نیمه قوی و ضعیف تقسیمبندی میشود).
در سطح یک قیمت، دارایی یا بدهی مورد ارزشگذاری دارای مظنه قیمت بوده و به سهولت اطلاعات آن در دسترس و همگانی است، بنابراین مشکلی برای ارزشگذاری وجود ندارد، بنابراین در این روش از روشهای موجود ارزشگذاری مثلا نسبت «پیبهایی» یا مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای به صورت غیرمستقیم ارزش دارایی یا بدهی به دست میآید. در مواردی که هیچ یک از این دو سطح نتوانست به ارزشیابی دارایی یا بدهی کمک کند، به ناچار از ورودیهای نامشهود مثلا تحلیلهای مدیریتی موجود در داخل بنگاه برای ارزشگذاری استفاده میشود.بحران مالی
بنابراین نقطه شروع ارزشگذاری (یافتن بدیل برای مفهوم ارزش متعارف) سطح یک و نقطه پایانی سطح 3 است. بنابراین طیفی از ارزشها بین روشهای مشهود (عینی) تا نامشهود (ذهنی) ماخوذه از بازارهای کارا تا ناکارا وجود دارد که همه اینها ارزش متعارف تلقی میشود.
* کارشناس ارشد حسابداری